با نزدیک شدن به دور جدیدی از انتخابات و آغاز غیر رسمی رقابتها و حتی منازعات سیاسی و جناحی حول و حوش آن، متاسفانه با رفتار و گفتار برخی از سیاسیون مواجه هستیم که به غایت از منطق صلاح و اخلاق دینی به دور است. در این خصوص موارد زیر میآید.
1- برخی از گروههای سیاسی و رسانههای کشور گویی جز از منطق مناقشه و سیرۀ دشمنی سیراب نمیشوند! هر لحظه به دنبال دشمنی تازهتر آنهم درساختارهای سیاسی درون کشورند تا دماغ انقلابیشان شادتر و رونق بازار حزب و رسانهشان بیشتر شود. آیا نباید خویشتندارانه دوست را دشمن نپنداریم، زبان سخن با دشمن را بر حق دوست روا نداریم و خواست دوست را خیانت نشمریم؟
2- روشنگری و همدلی برای بازگشتن و پیوند دستهای جدا افتادۀ نظام، وظیفه همۀ ماست. این "امر به معروف" شرایطی دارد که باید رعایت شود. عزم و ادبیات اخلاقی و حریمدانی و حریمداری و تلاش برای حصول بیشترین وفاق بین جناحهای مختلف سیاسی کشور و از آن مهمتر حصول هرچه بیشتر همدلی و همزبانی بین آحاد مردم ایران بزرگ، تنها شاهراه اصلی حفظ نظام و حریم امنیت آن محسوب میگردد.
3- احساسات و تبلیغات سیاسی و دشمنپنداری مخالف که جانشین فرهنگ سیاسی توسعهیافته، شفافیت و عدم تعارف در رقابت ایدئولوژیک شده، با خطری عظیم در حال گسترش و هنجارشکنی است. امروز برخلاف دورههایی از رشد و سیر تحولی انقلاباسلامی، شورانقلابی را باید در مدار بصیرت سیاسی برای حصول وحدت نسبی بین علاقمندان به جمهوری اسلامی؛ همزمان فرهنگ سازی و ساختارسازی کرد.
4- پوپولیسم شاید گاهی برخی را به حد بالایی از ارضای خواستهای تبلیغاتی برساند، اما این شور تودهگرای لجامگسیخته، بارها نشان داده که مرکب رهواری برای سیر به سرمنزل سلامت سیاسی و حفظ وفاق و وحدت جمعی نیست. اگر عقلانیتسیاسی و مصلحتاندیشی کلان را بند مهار تودهگرایی نکنیم، بیشک سوار سیاسی خود را سخت بر زمین اضمحلال مشروعیت و محبوبیت میکوبد.
5- نظام سیاسی پس از انقلاب هرگز گسست دولت و ملت را تحمل نکرده و نباید تحمل کند. وقتی حاکمیت بقای خود را بدون رضایت مردم دنبال کند، بزودی راهش مسدود و توانش کاسته میشود. در نزاع سیاسی نباید با لبخندهای فاتحانه به برچسبزنی به این و آن پرداخت و با خرج کردن از جیبِ رهبری و نظام، به بهانه تعیین موضع انقلابی، نزدیکیها را به دوری و انفکاک تبدیل کرد.
6- هر اقدام سیاسی اقتضائات خود را دارد که اخلاق، شرط و بنیاد
اساسی آن است. والّا هر سخنی از سیاستاسلامی و مردمسالاری دینی بگوییم بی حضور
اخلاق و مدارا در رقابت سیاسی یاوهای بیش نیست. هیچ کس از ما اسلامیت نظام را نمیپذیرد
مگر آنکه در عمل و تصمیم سازیهای سیاستمدارن کشور، سلامت رفتار سیاسی و نتایج پر
برکت آن را ببیند.
7- گرچه تلاش برای پیروزی در بازیهای سیاسی واقعیت عرصه
سیاست امروزین است. اما مصادره حق و تبدیل مخالف سیاسی به دشمن نظام، از هیچ صاحب
عقلی پذیرفته نیست. خودحقبینی و القاء آن به طرفداران سیاسی خود، از اولین اشکال
عیان ظهور طاغوت در درون ما است. اخلاقِاسلامی و دانش سیاست میآموزد که باید با منتقدین
و جریان پاسخخواهی از دولت و حکومت به چشم مؤیدات نظام نگریست. زیرا که اگر خوب
دانسته باشیم، آنانند که خلل و فرج تصمیمها و اَعمال سیاستمدارن را معلوم و جلوی
گسترش خطاء و اضمحلال مصلحت را میگیرند.
8- در قانون مصرح و مصوب کشور و نیز در منطق مردمسالاری دینی هر عنصرسیاسی و ساختار حزبی صاحبِحقِ مخالفت شناخته میشود که برای ادای دیدگاههای خود و حتی اعتراض، میتواند و حق دارد از راههای مسالمت آمیز و قانونی چون رسانهها و تجمعات سیاسی و اعلامیه های حزبی و... بهره ببرد. این قانون را باید پاس داشت و مخالفت و اعتراض در درون آن نهادینه کرد.
9- هرگز اخلاق را نباید فروگذارد. و باید مراقب بود ادبیات انتخاباتیکنونی به قصد قطبیسازی جامعه، ادامه نیابد هیچ کس حق ندارد گروه عظیمی از معتقدین ِ به نظام و انقلاب وعلاقهمند به ملت و مملکت را به جرم مخالفت با یک جریان سیاسی، از دایره اعتقاد و علاقه به کشور و نظام سیاسی بیرون بداند و بیرون بدارد. هوشمندانه به فکر این باشیم که تا دستان جدا افتاده انقلاب را به هم پیوند دهیم .