بازاندیشی

اندیشیدن درباره خود و جهانی که به زودی پایان مرا نوید خواهد داد

بازاندیشی

اندیشیدن درباره خود و جهانی که به زودی پایان مرا نوید خواهد داد

بازاندیشی تلاشی است برای تفکر و نقد جزم‌هایی که ما را به حرکت واداشته و دل‌های ما را با خود می‌برد.
اگر اندکی تردید در این راه و دل‌سپاری به آن ایجاد شده باشد، پس باید بازاندیشید و قوام افکار و رفتار خود را بازبینی کرد.

بازاندیشی در کار فکر کردن و بازخوانی افکار گذشته است.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

جدال با خرافه (3)

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۲۵ ب.ظ

        چرا خرافات این همه جان‌دار و پر رونق است؟ چرا در همه جا، از جوامع سنتی یا عقب‌مانده تا کشورهای به اصطلاح پیشرفته و امروزی حتی در میان مردم دانشگر و علم‌آموخته نیز خرافات رواج دارد؟ چرا خرافاتِ دارای محتواهای دینی این چنین یکه‌تازی می‌کند و متولیان! و متصدیان! این بارگاه را کمتر همت یا توفیق مقابله با این‌گونه خرافات هست؟

برخی از اندیشوران یادآور شده اند که اگر چیزی از جنس اعتقاد و باور ذهنی، کارکرد عینی نداشته باشد، به زودی پایان خواهدیافت. اما خرافات با محتوایی کم و بیش یکسان و دارای زمینه‌های فرهنگی محل بروز خود، همواره بوده و خوب باقی مانده‌است. پس باید پرسید کارکرد خرافه چه بوده که حیاتش استمرار یافت؟ 

این سوال باعث شده که روان‌شناسانِ‌کارکردگرا و جامعه‌شناسان پراگماتیست به خیرات! و کیفیات! خرافه توجه کرده و آرامش‌زایی، توان همسازی با جهان ناپیدای درون، همگنی و سازگاری اجتماعی و... را در بطن آن بجویند. چرا درباره کارکردهای خرافه سخن گفتم؟ آیا می‌خواهم از مسند جدال با خرافه به زیر آیم و به مدد کارکردهای مذکور، آن را تطهیر کنم؟ نه، هرگز.

 اعتقاد من آن است که باید با خرافات با بی‌رحمی تمام و در هر جا و به هر مناسبتی در افتاد، تا قائمه دین و معنویت بر خاک اندیشه باطل، نسیان، تردید و بی‌ایمانی نیفتد. اما این کار، کاری است بس سترگ و جانکاه که نه می‌توان و نه باید با مسامحه و احتمال و کوچک‌انگاری به آن اقدام کرد. این کار باید عالمانه و اخلاقی صورت تحقق یابد و از این رو اصحاب و اهل خود را می‌طلبد. کسانی که اولاً شجاعت کافی و بصیرت لازم را برای این کار داشته باشند، و ثانیاً فرزند زمان بوده و با درد دین به مصاف خرافه‌های دینی روند. این کار ظرافت نیز می‌طلبد تا در جدال با خرافه نکند که اعتقادِ خامِ خامی را به جای پختن، بسوزانیم.

شرط حضور همزمان علم روز، دانشِ‌دین و درک مسائل و دغدغه‌های جامعه، البته کم‌یاب است. و این خود خون‌جگری است که شرحش جای خود را می‌طلبد. اما دست ما بسته نیست و امروزه هستند بسیاری از دانشگران مومن که با طرح موضوعات دینی و آشنایی با جایگاه سترگ علم‌تجربی برای توضیح و تشریح عناصر دینی و شبهه‌زدایی از باور دینی تلاش می‌کنند.

اما همه چیز شبهه نیست. خرافات خرافات است و تقابل زبان علم و دین هم جای خود را دارد. باید پاسخ داد که آیا گزینه‌ای که اکنون دینی است ممکن است در گذر زمان خرافه فرض شود؟ ملاک خرافی بودن یا نبودن آن، یافته‌های علمی جدید است یا سندهای قطعی دینی؟ و خلاصه با تقابل باید چه کرد؟ آیا باید به نفع یافته‌های علمی، لباس علم به تن دین کرد یا فتوی به جدایی زبان و ارزش های این دو حوزه از هم داد؟

صرف نظر از تقابل احتمالی علم و دین، در فرهنگ عامیانه کم نیستند خرافاتی که در زبان و زمینه دین هم خرافه محسوب می‌گردند. چرا نسبت به آنها مسامحه می‌شود؟ و چرا نقاب از چهرۀ آنان برگرفته نمی‌شود؟

-------------------------------------------------------------------------------

این مطلب با کمی تفاوت پیشتر در وبلاگ قدیمی بازاندیشی درج شده بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۰
عباس اسکندری

نظرات  (۱)

۱۰ دی ۹۴ ، ۱۶:۴۹ جُندَب اَزدی
سلام
از عنوان وبلاگتون و توضیحش خیلی لذت بردم
باز اندیشی
دغدغه من و مهمترین نیاز مذهبیون ما از نظر من
به جای تعصب اندیشی

راستی حتما به وبگاه بنده هم بیایید و نظرتون رو راجع به مطلبم بفرمایید. به دیدگاههای مختلف نیاز دارم.
در پناه حق
پاسخ:
ممنون. چشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی