جدال با خرافه (2)
خرافه ، علم و دین
در پیدایی خرافه حداقل دو عامل دخیل است:
۱- جهل آدمی نسبت به وقوع حوادث و ظهور پدیدهها
۲- زمینههای موجود در متن و حاشیۀ اعتقاداتدینی.
اگر حاصل دهها و بلکه صدها تعریف کشدار و جهتدارِ خرافه را در « ارجاع پدیدههای مأنوس و نامأنوس به علتهای واهی و بیپایه» خلاصه کنیم، باید آغاز آن را تلاش بشر برای تفسیر و علتیابی مسائل زندگی و محیط طبیعی خود برشمریم. مثلاً: تفسیر علت کسوف، چرایی وقوع زلزله، تبیین علت مرگ و دلیل تراشی برای حدوث جنون. پس خراقه حداقل در مقام پیدایی، امری طبیعی به نظر میرسد.
ما میدانیم که تفسیرهای اولیه از وقایع و حوادثطبیعی غیرواقعی و دروغ بودند، اما فریب و دغل نبودند. این توصیفات اولین قدمهای کنکاش بشر اولیه برای دستیابی به فهم قوانین طبیعت بودهاند. اولین قدم علم.
بیشک تلاش بشر برای تبیین بهتر وقایع به حصول دانشِ کنونی منجر شدهاست. تقسیمبندی مشهور و شتابزده دانشمندان از تحول دانش بشری نیز مؤید این نظر است: دوره اسطوره و جادو، دوره فلسفه و دین، دوره علم تجربی.
اما بخشی دیگر از دانستهها و اعتقادات ما از منابع دینی آمدهاست و باید اذعان کرد که این منابع خود زمینه و بستر بروز خرافات بسیاری در بطن اعتقادات مردم بودهاست. چقدر پیرامون جنّ و فرشته و از مابهتران حرفهای خرافی شنیدهایم؟ اگر چه این حرفها خرافه بودهاند، اما وجود حقیقتی موجود به نام جنّ در متون و عقاید دینی غیر قابل انکار است.
جنّ مطمح نظر قرآن هرچه باشد، حتماً با توصیفهای خرافی رایج که سُم دارد و شاخ، نیمهانسان است و نیمهحیوان، با پستانهای آویزان و کودکان آسیبپذیر از آبِ جوش و خلاصه ترسان از "بسمالله" هیچ ارتباطی ندارد. چقدر مشقتزا بودهاند این نشانههای (فاکتها) موجود در متون مقدس دینی برای علمای دین! آنها مجبور بودند به ابزاری چون هرمنوتیک زبان دینی، تفسیرنمادین و تفکیک زبان علم و دین متوسل شوند. اما به راستی که کار از کارگذشته است. زیرا عدم همخوانی زبان علم و دین و تفاوت توصیف علتها، موجب شده که مثلاً طرد و نفی جنّ خرافی به طرد و نفی کل مفهوم و پندار جن در متون دینی بینجامد و شما خود این لیست دراز دامن تشابه مفاهیم خرافی و دینی را تکمیل کنید.
نتیجه اینکه از منظر دینی- برخلاف نظر بسیاری از صاحبنظران غیردینی- دین حاصل یا ادامه خرافه نیست. بلکه موجودیتی مجزا از آن است. گرچه هر دو علل و اسباب حوادث یا پدیدهها را به اموری غیر قابل تجربه ارجاع میدهند. از این رو هم علم و هم دین با خرافه نسبت دارند. ولی علم نه تنها از خرافات اثر گرفته، بلکه به زدایش خرافات هم منجر شده است و همچنین فهم دقیق تعالیم دینی نیز میتواند خطوط گسل اعتقادات دینی را از خرافات پردامنه روشن سازد.
________________________________________________________________
پینوشت: این مطلب با کمی تفاوت در تاریخ 88/1/20 در وبلاگ قدیمی بازاندیشی منتشر شده بود.