تحول 5
پنجم:
برخی از علمای حوزوی با اتکاء به "حجیت عقل" در امر افتاء و استخراج حکم خدا از درون منابع معتبر دینی، در برابر اخباریگری قد علم کرده و با مجاهدت بسیار توانستند قواعد علم اصول فقه را به عنوان نماینده کاربردی حجیت عقل در فقه، در "حوزهها" احیاء کنند. جلودار این نهضت مرحوم آیت الله بهبهانی رحمهاللهعلیه و شاگردان یا همراهان وی چون مرحوم آیتالله کاشفالغطاء رحمهاللهعلیه بودند.
وقتی میگویم مجاهدت، گمان نکنید که مقصودم مثلاً کار علمی بیوقفه و شبانهروزی دانشمندان و فقیهان اصول فقهگرا در برابر رویکرد اخباری بود و مثلاً همت بر تدوین مبانی نظری اصولفقه و رواج و تدریس و ترویج آن. البته اینها هم بوده و هست. ولی درنظر آورید که این عرصه، عرصه مسائل دینی است! و "حرف گزاف" در این عرصه بلافاصله به کفر و شرک و "ظلالت" و زندیق تعبیر و تلقی میشود. بنابراین مهم این است که چه حرفی و کدام ادعایی گزاف و ضاله نام گیرد.
از این رو مخالفت با اخباریگری خیلی زود به عنوان مخالفت با دین خدا و عدول از نص مقدس معرفی شده و اخباریها به تکفیر اصولیها پرداختند. و البته معلوم است اصولیها هم دست بسته ننشستند و مقابله نمودند. و نهایتاً کار به کشتار و قتل همدیگر رسید. گمان میکنم حالا معنی مجاهدت روشنتر شد.
با این همه مجاهدت نمیدانم چه شد که با قدرت گرفتن اصولگرایی هرچه جلوتر آمدیم و هرچه کتب اصولی قطورتر و مدارس آنان پُربارتر و سیطره آنان گستردهتر شد، اخباریگری هم ادامه یافت و این بار اخباریگری درست زیر سایه اصولگرایی به تنفس ادامه داد.
شرح این داستان بلند و ملال آور و خطرآفرین است. مقصود از بیان این مطلب این است که اکنون و بعداً، اگر امیدی به تحول هست تنها با تعیین تکلیف نحوه مواجهه با منابع و از جمله منابع دینی، ممکن است. تا این "نحوه" معلوم نگردد، چه بسا سایر دستاوردها، توشه و خوراک رقیب شود و از قضا سرکنگبین صفرا فزاید!
آنچه در این یادداشت در نظر دارم تا برآن تاکید کنم و شرحش در پارههای بعد خواهد آمد این است که تحول با تغییر در "روششناسی" ممکن است. آنچه بنیانهای روششناسی ما را در عرصه علم و استدلال و دانش تعیین میکند، تواند همه ساحات زندگی ما را از جمله حیات فرهنگی ما را نیز متاثر کند.
برداشت من از دو بند آخر متن این است که میفرمایید ابتدا معلوم کنیم چطور میخواهیم تحول ایجاد کنیم و بعد برویم تحول ایجاد کنیم. درست فهمیدهام؟
اگر اینطور است، باید عرض کنم که بهلحاظ تاریخی تحول علوم مختلف به این صورت انجام نپذیرفته، و این روش میتواند پیامدهای بسیار خطرناکی داشته باشد. به این صورت که علما نمیتوانند خارج از یک چارچوب از پیش تعیین شده علمورزی کنند و حتی اگر کسانی هم خارج از قواعد و چارچوبها کاری انجام دهند، با سانسور مواجه شوند.