آرمانگرایی و واقعیت اجتماعی
يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۱ ق.ظ
این نقد که
آرمانگرایی بخصوص آرمانگرایی مذهبی از دنیای واقعیت اجتماعی و سیاسی بسیار به
دور است، همواره از سوی برخی منتقدین، به سوی عقیدهمندان سیاسی - مذهبی روان است.
به گفته آنان آرمانگرایی
مذهبی و علایق معنوی وقتی با هم طلب گردد معجونی میشود که جمع ناموفق و ناموزون بین دین حداکثری و حداقلی و به عبارتی دیگر حماسه و عرفان است
که وصفی پارادوکسیکال است.
به گمان آنان آرمانگرایی دینی هیچگاه بیرون از اتمسفر
ایدئولوژیها تنفس نکرده، در حالی که عرفان آنچنان که مشی عارفان و هویت تاریخی
آن نشان میدهد پیوسته از ایدئولوژی به دور بوده است.
ناقد میگوید که اگر عزمی به
قوام و قیام معنویت در جامعه سراغ بگیری حتما با جهنمی رو به رو میگردی که در آن
به زور میخواهند مردم را به بهشت بفرستند. به گمان آنان هیچ شکلی از معنویت نمیتواند
و نباید به شکل دستوری و برنامهریزی شده به جامعه منتقل یا از آن انتظار رود.
معنویت و عرفان اموری فردی هستند که اجتماعی کردن آن پیشتر خود را در واقعههای
دردناک سیطرۀ کلیسا در قرونمیانه اروپایی نشان داده است.
با چنین نقدی
پیام اجتماعی دین که مدعی تنظیم امور دنیا برحسب اخلاق و معنویت برای رسیدن به
سعادت بزرگتر است، مستقیماً نفی و طرد میشود.
آیا براستی هیچ
امکانی برای سامان امر دنیا و آخرت، و جمع آرمان و واقعیت در رویکردهای دینی- سیاسی نیست؟
آیا
صرف نظر از ادعاها و وجه نظری آن، دین تاکنون و در عمل توانسته صحنهای از صلح و
رفاه و اخلاق و معنویت را برای مدتی مشخص در تاریخ جامعهای خاص نهادینه ساخته یا
فرهنگ آن را توسعه بخشیده باشد؟
رویکردها و
جریانهای آرمانگرایی دینی به جز آنچه پیشتر در تاریخ دین شاهد بودهایم، چه تحفۀ
تازه و بدیل منحصر بهفردی برای سامان امر اجتماعی همراه با اخلاق و معنویت پیشنهاد میدهند؟
اکنون قریب 40 سال است که بحث بر سر این موضوعات
در عرصه فرهنگی و منازعات فکری در ایران جاری است. بخصوص پس از انقلاب اسلامی، این مواجه در
مناقشه اسلامگرایی شیعی با مارکسیسم سیاسی وطنی، انقلابیگری با رویکردهای ملیگرایانه،
اسلام سیاسی با لیبرال دموکراسی جهانی شده و اسلام حداکثری با روشنفکری دینی حداقلگرا
سرگرفته است.
منتقدی نوشته بود: « از زمانی که در خمره معنویتگرایی
گیر کردهاید و توصیه اخلاق و دین میکنید بکلی نا امیدکننده شدهاید. رابطه شما با واقعیت
قطع شده. توهمات بسیاری حول و حوش روشنفکری دینی است. ... (گرچه) معنویتگرایی متوهمتر
است. با زدایش برخی عوارض دین جوهر دین هم ضعیف میشود. این کار را شما انجام نمیدهید
زمان خودش زرنگ تر است و این کار صورت میگیرد. شما درگیر ایدئولوژی هستید و
هر از گاهی طوری مطرح میکنید؛ دیروز با انقلاب، چندی با جنگ و امروزه با معنویتگرایی.
عاقبت انقلابیون همواره همین است.
پاسخ به این سوالات و آن شُبهات به عهده آرمانگرایان دینی است. من نیز در تلاشم تا برخی از بنیانهای این رویکرد انتقادی، بخصوص حمله به ایدئولوژی را پاسخ دهم. امید که در آینده این امکان حاصل آید و ادراینجا شاهد گفتگوی مناسبی در این خصوص باشیم.
۹۴/۱۱/۱۱
اما مشکل ما چیست؟ چرا همه چیز اینقدر بی هوده پیجیده شده؟ بحث و گفتگو در میان چند نفر است و چند نفر خود را بی نیاز از بحث می دانند و علامه ی دهر؟