بازاندیشی

اندیشیدن درباره خود و جهانی که به زودی پایان مرا نوید خواهد داد

بازاندیشی

اندیشیدن درباره خود و جهانی که به زودی پایان مرا نوید خواهد داد

بازاندیشی تلاشی است برای تفکر و نقد جزم‌هایی که ما را به حرکت واداشته و دل‌های ما را با خود می‌برد.
اگر اندکی تردید در این راه و دل‌سپاری به آن ایجاد شده باشد، پس باید بازاندیشید و قوام افکار و رفتار خود را بازبینی کرد.

بازاندیشی در کار فکر کردن و بازخوانی افکار گذشته است.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

شیفتگی به گذشته

يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۳۹ ب.ظ

"The dogmas of the quiet past are inadequate to the stormy present. The occasion is piled high with difficulty, and we must rise with the occasion. As our case is new, so we must think anew and act anew. We must disenthrall ourselves, and then we shall save our country"

 Abraham Lincoln

از محضر دوستان فرهیخته خود خواهش میکنم با نظر به متن بالا بفرمایند از منظر و تحلیل آنان چه گذشتۀ آرام بخشی مد نظر لینکلن بوده که او تعصب به آن را ناکافی و لزوم گذر از آن را توصیه می‌کند؟  


ترجمۀ آزاد متن:

"شیفتگی و دلبستگی به آرامش ایام گذشته، برای شرایط طوفانی کنونی راه به جایی نمی‌برد. وهله کنونی پر از سختی و مشکلات است و ما باید در همین شرایط رشد کرده و قامت برافرازیم. 

در موقعیت تازه ای هستیم پس باید به شکل تازه‌ای فکر کرده و عمل نماییم. ما باید خود را رها کنیم؛ آن موقع می‌توانیم کشورمان را حفظ کنیم."

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۱۵
عباس اسکندری

نظرات  (۲۰)

عجب حوصله ای داریم ما ها!؟ چرا باید بدانیم ابراهام لینکن نگران تعصب به کدام گذشته بود. مگر ما خودمان تعصب به گذشته مان نداریم؟ یا اسلام گراییم یا ایران گرا یا پان ایرانیم ، یا پان آذری، یا صفوی مزاج یا قاجار پرور یا حتی پهلوی زاده !

پاسخ:
اجمالا اگر میتوانیم بهتر است سوال را پاسخ دهیم!
۲۰ شهریور ۹۴ ، ۰۶:۱۳ میثم علی زلفی
شاید این جمله ی پیامبر باشد که فرمود: فرزند زمانه خود باش. البته قطعا منظور پیامبر پلورالیسم و نسبی گرایی نیست.
به نظر می رسد می خواهند بگویند دلدادگی به ابزار و روش ها و حتی عقایدی که شاید ریشه در مبانی ندارد نمی تواند شیوه ای مناسب برای زندگی باشد. چرا که برای مشکلات جدید باید راهکار جدید و متناسب را پیدا کرد. و یا حداقل در آنها یک بازنگری انجام داد.
قرآن در رد تعصب به گذشته یک استدلالی می کند که جهان شمول و آزاد کننده ی انسان از گذشته ی متعصبانه است. می فرماید:
وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ (170بقره)
و چون به ایشان گفته شود آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید مى‏ گویند: نه، ما تنها آن را پیروى مى‏ کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم آیا اگر پدران ایشان عقل نمى‏ داشتند و هیچ چیز نمى‏ فهمیدند و راه بجایى نمى‏ بردند باز هم پیرویشان مى ‏کردند؟ (170)
و در جای دیگر می فرمایند:
وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ (104مائده)
و زمانى که گفته مى‏ شود که روى آورید به آنچه خدا نازل کرده و به رسول، گویند کافى است ما را روشى که پدرانمان را بر آن یافتیم اگر چه پدرانشان چیزى نمى‏ دانستند و هدایت نمى‏ پذیرفتند (104)

یعنی یک بازنگری بکنید صرف از گذشته آمدن مجوز نیست.
البته نکات آیات شاید از حوصله ی بحث خارج باشد. (ارجعوا الی التفاسیر الشیعه)
پاسخ:

سلام . ممنون از اظهار نظرتون.

1- اگر پیامبر آن فرمایشات گرانقدر را نمی‌فرمود، شما نظرتان نسبت به‌مسئله گذر زمان و لزوم چشم پوشی از الگوهای فهم و عمل گذشته چه بود؟

2- به گمان حضرت‌عالی  آبراهام‌لینکن از کدام گذشته سخن می‌گوید؟ چه چیزی در دوره او در ذهن مردمش به‌عنوان گذشته غیرقابل چشم پوشی وجود داشت که او تلاش می‌کرد تعصب نسبت به‌آن را زیر سوال ببرد؟  

۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۲۹ میثم علی زلفی
سلام
یک متن نوشتم که پاک شد. مجبور شدم دوباره بنویسم معلوم نیست به دقت اولی باشد.

لینکلن می گوید:

«شیفتگی و دلبستگی به آرامش ایام گذشته، برای شرایط طوفانی کنونی راه به جایی نمی‌برد.»

پس 2 مطلب را لحاظ می کند:

1- آرامش ایام گذشته که حاصل شده است

2- شرایط طوفانی کنونی که با آن روبروییم

یعنی آرامش گذشته از بین رفته است چرا که شرایط فعلی طوفانی شده است.

پس یا

الف) علل و اسبابی که موجب آرامش بوده از بین رفته است

و یا

ب) شرایط تغییر کرده است و آن علل دیگر بدرد آن شرایط نمی خورد.

بنابر این شیفتگی به چنین آرامشی که علل آن از بین رفته یا شرایطش تغییر کرده راه به جایی نمی برد.

عبارات بعدی همین مطلب را باز می کند و به عبارتی قید توضیحی است لذا می گوید:

وهله کنونی پر از سختی و مشکلات است و ما باید در همین شرایط رشد کرده و قامت برافرازیم. (یعنی باید اسباب جدیدی برای مشکلات جدید تهیه کرد و دل خوش کردن به اسباب گذشته اشتباه است چرا که اگر این اسباب کار آمد بود آرامشش باقی می ماند)

در موقعیت تازه ای هستیم پس باید به شکل تازه‌ای فکر کرده و عمل نماییم. ما باید خود را رها کنیم؛ آن موقع می‌توانیم کشورمان را حفظ کنیم.

مثالی بزنم:

مثلا می گوییم مسلمانان چنین و چنان بودند. اینکه دوره ای آرامش را تجربه کردیم مبنی بر عللی  و شرایطی بوده است.

حال یا شرایط آرامش تغییر کرده است و لذا با شرایط جدید باید راهکار ارائه داد و یا اسباب از دست رفته است که باید اسباب آرامش باز گردد.

چنین تفکر فعالی می تواند ضامن حفظ هر کشور و هر اندیشه ای باشد.

پاسخ:
برادر عزیز ممنون. میدانید منظور من چه بود؟ من میخواستم دوستان حدس بزنند یا تحقیق کنند که لینکن از کدام  گذشته آرام بخش سخن میگوید؟ یعنی گذشته ای که به هر حال وجهی از علاقه ماندگار به خودش را ایجاد کرده و الگویی برای اندیشه و عمل ساخته ، و لینکن چنین تشخیص داده که باید برای ساختن کشور در شرایط نو از آن عبور کرده و رها شد. آن گذشته میتواند چه مضمون و ماهیتی داشته باشد؟ و اصلا خطالب لینکن به کجاست؟  
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۰۸ میثم علی زلفی
سلام
جوابی که دادم یک قاعده ی کلی از حرف خود لینکلن است.. حتی اگر مصداق خارجیش را نیابیم می شود از آن قاعده استفاده کرد.
قاعده این بود:
شیفتگی به آرامشی که علل آن از بین رفته یا شرایطش تغییر کرده راه به جایی نمی برد. چرا که اگر این اسباب کار آمد بود آرامشش باقی می ماند.

به هر حال از شاگردان تنبلی مثل بنده که هزار درس و تمرین و مشق دیگر دارد انتظار چنین تحقیقی را نداشته باشید و ما را معاف بفرمایید.
پاسخ:
ممنون برادر گرامی . ممنون . همواره بر سر بنده منت میگذارید. از اشارات شما بهره میبریم.
جناب میثم ، یه نگاه به تاریخ جنگ داخلی آمریکا داشته باشید متوجه صحبت لینکلن می شوید. همان گذشته ای که شوربختانه مغزهای پوسیده ای زیادی را گرفتار تار عنکبوت های خود ساخته کرده است.
 آیت... مصباح یزدی فرمایش جالبی داشتند؛ ایشان معتقدند چون در دین احکام مربوط به برده داری داریم پس ما لازم است برده داشته باشیم تا این دسته احکام همینطور بلااستفاده باقی نمانند... حالا برده از کجا تهیه کنیم لازم است مستقیما از ایشان درخواست کنیم  مقتصات منطقه ی جنگی را هم برایمان مشخص سازند....چون راهی بجز جنگ برای در اختیار گرفتن برده(باید غیرمسلمان و غیر اهل کتاب باشد) نداریم...حالا این فرمایشات با توجه به قوانین حقوق بین المللی امروزه قابل پذیریش هستند یا خیر به ما مربوط نیست؛ قوانین الهی دین ما بالاتر از کاغذ پاره های تصویب شده ی بشری ست. بر منکرش هم لعنت می فرستیم.
اضافه کنم ایشان فرمایشات جالب توجه زیاد دارند. موضوع همخوان پیدا شد، وارد میکنیم.
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۰۰ میثم علی زلفی
سلام
اولا این حرف هایی که نوشتید از جمله حرف هایی است که گوینده ی آن خود باید پاسخ گوی آن باشد اگرچه بعید است چنین سخنی از آقای مصباح به این نحوی که شما بیان کردید بیان شده باشد (اگر در باب همین مطلبی که گفتید سند بدهید ما را هم روشن کرده اید)
ثانیا بهتر است به ابواب فقهی رجوع کنید تا ببینید که ما بابی به نام برده داری نداریم بلکه هرچه هست درباره ی عتق رقبه است. یعنی آزاد کردن بنده.
اگر اهل بیت یا دیگران برده ای را هم می خریدند ریشه ی کار به آزاد کردن بر می گشته است نه بقیه ی منافع. فلذا علما با درک چنین مطلبی این باب را عتق یعنی آزاد کردن نامیده اند نه برده داری.
متاسفانه فقه شیعه هنوز بین شیعیان هم با تفاسیر اهل سنت مطرح می شود. کی این طاعون دست از سر شیعیان بر می دارد خدا می داند.

اسلام تأکید مى‌کند که نژاد، رنگ، پوست، جنس، زبان، ملیت، وضع اجتماعى و نظائر آن نمی‌تواند موجب بردگی انسان‌ها گردد. این دین مقدس اگر چه نظام برده‌دارى را به کلى نادرست نمى‌شمرد، راه برده‌گیرى را منحصر در یک امر مى‌داند، و آن جنگ حق و باطل است." اصل جمله بروید از سایت اطلاع رسانی ایشان مطالعه بفرمایید. به علاوه اینکه ایشان در بسیاری سخنرانی ها موارد دیگری را هم اظهار کرده اند که یک مورد آن را من خوب بخاطر دارم خرداد ماه 81 بود. ایشان صراحتا بیان کردند باید برده ای باشد که تا بتوانیم ثواب کنیم؟!! درضمن این سخن شما که می فرمایید برده می خریدند تا ازد کنند صححی نیست. معمولا پس از عمری به خدمت گرفتن آزادی صورت می گرفت که هیچ محلی برای ادای ژست انسانگرایانه نیست. شما اسلام را از اهل سنت جدا می سازید؟!! ادعای اهل سنت پیروی از سیره ور وش پیامبرشان است و اونوثت شما انها را خارج از اسلام می شمارید؟!!
۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۴۶ میثم علی زلفی
توصیه بنده مطالعه از اصل منابع است. ضمن اینکه مطلبی را که آوردید مطلب حقی است که مضمون آن بسیار متعالی تر از این حرف هایی است که شما می زنید.
مطلب راجع به دادن یک شانس به دشمن است. دشمنی که کمر به نابودی شما بسته است. ضمن اینکه آزاد شدن برده ها در 12 حالت  و بیشتر اتفاق می افتد وقتی به روایات رجوع می کنید مکانیسم طراحی شده در اسلام شیعی به گونه ای است که منجر به انحلال برده داری در مدت زمان معینی می شود.
علاوه بر آن برده داری یک معنی اش بیگاری از دیگران است به نحوی که مورد ستم واقع شود. اما اسلام می گوید اگر تو بدهکار شدی به کسی و پولش را ندادی
یک راهش زندان است.
یک راهش این است تا اتمام پرداخت بدهی برده ی شخص باشید و برایش کار کنید. کدام بهتر است؟؟ پس همین جا می فهمیم که برده بودن مختص کفار نیست و آن حرف نمی تواند تمام باشد.

بنابر این بهتر است احساسات را و همچنین حقوق بین الملل را وارد بحث های مترقی اسلام شیعی نکنیم
در ضمن ما اهل سنت را از اسلام خارج نمی دانیم بلکه سلوکشان را اسلامی نمی دانیم امیدوارم فرق این دو واضح باشد.
اولا در قوانین بین الملی جنگ اسرای جنگی تنها شامل سربازان و نیروی نظامی می شود . به هیچ وجه غیرنظامی به اسارات گرفته نمی شود. و پس از اتمام جنگ و اسرای جنگی دو طرف استراد می شوند. جنگی که مسلمانان عرب به راه انداختند جنگ دفاعی نبود. بلکه جنگ اعتقادی بود. اینکه چرا کسانی آنطرف مرزهای ما به مبانی اعتقادی ما ایمان ندارند..آیا این جنگ یعنی دفاع از خویش در برابر کسی که کمر به نابودی شما بسته است؟!!!دوما وقتی کسی تسلیم شد یعنی از جنگیدن دست کشیده و به دنبال صلح است؛آیا باید چنین کسی را به بردگی گرفت؟!!این یعنی فرصت دوباره به او برای چه؟!!!بردگی زنان و کودکان دیگر چه حکمی داشته ایا اینان را هم برای آنکه به آنان فرصت دوباره ای داده باشند به غلامی و کنیزی گرفته اند؟!!
وقتی کلمه ای در مبانی حقوقی وارد می شود باید تمامی شرایطی که شامل آن کلمه می شود را نیز در نظر گرفت. واژه ی "برده" به معنای اسارت یا حتا زندانی بودن نیست. صاحب برده بر جان برده صاحب اختیار است و اگر صاحب برده ؛ برده ی خود را مورد سو استفاده ی جنسی  و یا ازار و اذیت جسمی قرار دهد از طرف هیچ مرجعی مورد مواخذه قرار نمی گیرد. ازین رو نمی توان در مبحث مربوط به بدهکاری چنین چیزی را وارد ساخت. این کلمه و تمامی شرایط آن چه بدهکاری، چه جنگ، چه اعتقادی و چه هرچه چیزی جز تبعیض و ظلم علیه بشریت نیست.
سلوک و روش اهل سنت پیروی از قران و سنت است. ایا سلوک پیامبر از اسلام نبود؟نسبت شیعیان به اهل سنت یک به مه است. اینطور که شما جمع بندی می کنید، بیش از نه دهم امت اسلام به راه خطا رفته اند. یا نه سلوکشان غیر اسلامی است..
۲۵ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۲۹ میثم علی زلفی
متاسفانه شما با پیش فرض های خودتان سخن می گویید و این کار را سخت می کند.
نمونه اش این جملات است:
«واژه ی "برده" به معنای اسارت یا حتا زندانی بودن نیست. صاحب برده بر جان برده صاحب اختیار است و اگر صاحب برده ؛ برده ی خود را مورد سو استفاده ی جنسی  و یا ازار و اذیت جسمی قرار دهد از طرف هیچ مرجعی مورد مواخذه قرار نمی گیرد. »
این حرف های شما از کجای فقه در آمده لااقل یک نفر را به عنوان نمونه معرفی کنید که چنین حرفی زده باشد. آنچه شبکه های ماهواره ای و افراد بی اطلاع از فقه می گویند را نزنید.
جدا از اشکال بالا به حرفتان، صحبت بالا با توجه به یک جمله قبل تر گرفتار تعارض است فرمودید:
«وقتی کلمه ای در مبانی حقوقی وارد می شود باید تمامی شرایطی که شامل آن کلمه می شود را نیز در نظر گرفت. واژه ی "برده" به معنای اسارت یا حتا زندانی بودن نیست.»
چطور برای قرار دادن یک کلمه در مبانی حقوقی مثل کلمه ی برده طبق نظر شما که حق هم هست باید تمامی شرایطی که برده شامل آن می شود را در نظر گرفت اما در عین حال شما شرایط را فقط به بدترین حالت ها که آن هم اسلام قبول ندارد منحصر می کنید.
آیا اسارت و زندانی شدن فاقد معنای برده شدن است؟
آیا به خدمت دیگری در آمدن فاقد معنای برده داری است؟
و موارد دیگر ...

پیش از این هم گفتم احساساتی صحبت نکنید و ادله ی خود را متقن بیان کنید بنده هستم و حاضرم پاسخگو باشم.

فرمودید:
«وقتی کسی تسلیم شد یعنی از جنگیدن دست کشیده و به دنبال صلح است؛»
بله این را همه قبول دارند که کسی که تسلیم شده دست از جنگ کشیده اما از کجا فهمیدید که دنبال صلح است. بین دست از جنگ کشیدن و صلح تلازمی وجود ندارد.مگر منظور از صلح نجات جانش برای آماده شدن برای نبردی دیگر باشد؟؟؟؟

فرمودید:
«سلوک و روش اهل سنت پیروی از قران و سنت است. ایا سلوک پیامبر از اسلام نبود؟نسبت شیعیان به اهل سنت یک به ده است. اینطور که شما جمع بندی می کنید، بیش از نه دهم امت اسلام به راه خطا رفته اند. یا نه سلوکشان غیر اسلامی است..»
این مطلب شما همان بحث پلورالیسم است. این مطلب بحث جداگانه ای می طلبد که فعلا زائد بر  این بحث قبلی است. اما فی الجمله اعتقاد بسیاری از علمای شیعه تا آنجا که بنده مطالعه کرده ام بر این است که بین حق بودن و اهل نجات بودن تلازمی نیست. یعنی اینطور نیست که کسی دین حق را داشته باشد و اهل نجات هم باشد و یا کسی دین حق را نداشته باشد و اهل عذاب باشد.

باز هم اعلام می کنم که عدم اطلاع دقیق شما از زیر و بم های فقه شیعی موجب قضاوت ناصحیح شما در مثل چنین مواردی شده است. آنچه شما به آن اشکال دارید فقه شیعه نیست فقه و حقوقی است که شما خودتان برای خودتان ساخته اید.

C est très intéressant,les lois progressifs d’ésclovage ….avec les commentaires,on peut appliquer  les débiteurs de dot comme une esclovqge dans la volonté des ex-conjoints ou audourd’hui 

پاسخ:

       Nous vous remercions de votre attention associé charges

نمیدونم درست نوشتم یا نه ؟

 

۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۳۶ میثم علی زلفی
Cela a été confirmé ou rejeté؟
Vive Google
جنای میثم گرامی خیلی خوبه که به زبان فرانسه هم مسلط هستید...یعنی شما به یه طریقی سریعا مطابق با موضوعی که مخاطب مطرح میکنه آپدیدت میشین خودش نشان از ترقی رو به رشد شما. شما ابتدای بحث از وجود احکام و موضوعات مربوط به برده داری اظهار بی اطلاعی فرموید اما سریعا با رفرنس ارائه داده شده، نظر شما برگشت و مطمئن گشتید که میشود برده داری را هم وارد احکام حقوقی کرد و مثالی اوردید از بدهکاری...خوبی این دسته احکام آن است که قابلیت توسعه هم دارند. برای مثال همین جناب مصباح اظهار نظر دیگری داشته اند مبنی بر اینکه میتوان برده داری را بعنوان یک مجازات تنبیهی هم استفاده کرد...احتمالا همینطور در این دسته قوانین ترقی کنیم بتوانیم به سایر اقلام برده داری مثلا نژادی و اعتقادی نیز دست پیدا کنیم به امید خدا.
خانم زهرا برده داری را به قوانین مربوط به مهریه نیز تعمیم داده اند...اما جالب است که واژه ی مهریه در مبانی حقوقی زبان فرانسوی و انگلیسی یافت نمی شود..بهرحال بدهکار بدهکار است، فرق نمی کند بدهکار مهریه باشد یا سایر اقلام بدهکاری...
۲۸ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۳۸ میثم علی زلفی
به یک دوست:
1- آنچه که بنده انکار کردم وجود بابی به نام برده داری بود نه وجود احکام برده داری. و این مطلب را از این جهت بیان کردم که مخاطب متوجه شود که قوانین برده داری در شیعه بیشتر از باب براندازی برده داری آن هم به شکل غلط آن بوده است. البته مسائلی مثل ارث احکام نفقه و ... نیز به تبع آن مطرح می شده است. اما اگر کسی با روایات آشنا باشد هیچگاه حکم به این نمی کند که اسلام موافق برده داری به نحوی که گفتیم هست.
2- اینکه فرمودند برده داری به عنوان یک مجازات تنبیهی همان است که مثالش گذشت.  مثلا بدهکار به جای زندان مدت معینی برا ی شخص کار کند. این کار فواید زیادی دارد ضمن اینکه مانع بسیاری از مفاسد اجتماعی می شود. (در فرانسه چنین مجازات هایی جاری است و این حرف شگفت انگیزی نیست منتها تا به حال کسی برایتان نگفته شوکه می شوید)
3- در مورد زبان فرانسه هم بنده آشنایی با این زبان ندارم با عربی و انگلیسی آشنایی دارم اما فرانسه خیر.
از آنجا که هر چه کردم نتوانستم مطمئن شوم که آنچه فهمیده ام درست است یا خیر تصمیم گرفتم سوال کنم و از باب شوخی ومزاح فرانسه نوشتم. و برای دفع شبه زیر آن نوشتم زنده باد گوگل
اما ظاهرا، العاقل یکفی باالاشاره درباره ی شما جواب نداد.
جناب میثم این شما هستید که وابسته به شنیده ها هستید. همانطور که به ترجمه در هم و برهم گوگل مراجعه کردید. بله برای امثال شما باید گفت "زنده باد گوگل"
پاسخ:

فکر میکنم  این گفتگو اینجا تمام شده . به طور کلی هیچ ارتباطی با موضوع پست نداشت . ولی تا این مرحله چون واجد گفتگو و ارائه اطلاعات از دو طرف بود ، مجال  اطلاع رسانی و دفاع از نظریه بود. از این به بعد به قضاوت دیگران بسپرید.

خواهش میکنم از ادامه این بحث خودداری کنید.

بله منظورم همان مهریه بود که در زبان فرانسه معادل مناسبی برای آن وجود نداشت
پاسخ:
    ممنون. البته موضوع را با یکی از دوستان متخصص در حقوق غربی در میان خواهم گذاشت. زنده باشید.
http://professionalbookworm.persianblog.ir/post/341/
دوستان عزیز من او مطلب مورد اشاره رو به کنایه عرض کردم. این اصلا منطقی نخواهد بود که همسر سابق زنی را به عنوان برده تسلیم او و احتمالا همسر جدیدش کنیم... تصور کنید چه در انتظار این شخص خواهد بود؟!! این مخالف قوانین حقوق بشر است. 
۰۲ مهر ۹۴ ، ۲۱:۴۳ میثم علی زلفی
چنین قانونی که همسر سابق زنی را به عنوان برده تسلیم او و احتمالا همسر جدیدش کنیم در اسلام که وجود ندارد.
ضمن اینکه اگر به عنوان مجازات تنبیهی قرار باشد در ازای مهریه برای همسر سابقش کار کند به نظر نمی رسد اشکالی داشته باشد. مگر شبهه ای که در ذهن درباره ی محرمیت این دو می آید. که باید گفت این نوع محرمیت فقط در کنیز و برده واقعی بوجود می آید نه بردگی اصطلاحی و در اینجا فقط کاگری بیش نخواهد بود.
و گفتن این نکته شاید به دوستان کمک شایانی بکند که بر خلاف فقه اهل سنت شیعه قائل به قیاس احکام و استخراج حکم جدید نیست.
مثلا بگوید چون اینجا هم نوعی برده داری است پس تمام احکام برده داری باید بر این شخص مترتب شود.
یک مثال برای پذیرش قیاس این است که اگر کسی قیاس را قبول کند باید حکم به مرگ کسی که غیر عمد یا شبه عمد منجر به مرگ کسی شده است بکند چرا که در قتل عمد یا شبه عمد یا خطایی در همه کشته شدن یکسان است حال آنکه چنین چیزی صحیح نیست.
۰۳ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۱ میثم علی زلفی
این مطلب برای آن آقایی است که ادعا می کرد اسلام می گوید هر بلایی خواستی می توانی سر برده ات بیاوری:

هرگاه مولی بنده خـود را مـورد قذف (هتک حرمت و ناسزا گفتن) قرار دهد تعزیر می‌شود،‌ همان‌ طور‌ که اگر شخصی بیگانه عبد او را مورد قذف قرار دهد‌ تعزیر‌ می‌گردد.(1)

بنابراین از دیدگاه اسلامی حیثیت بردگان نیز مانند سایرین دارای احترام بود و هیچ کس‌ حـتی‌ مـالک‌ برده نـیز حق اهانت به او را نداشت.


1- مـحمدحسن نـجفی، جـواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، دار‌ احیاء‌ التراث‌ العربی، بیروت، چاپ هفتم، 1981م.، ج 42،‌ ص 447

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی