اخلاق؛ بازندۀ اصلی عرصۀ سیاست
انتخابات بهعنوان یک فرایندسیاسی، صرفنظر از رأیآوری افراد و جریانها، عرصهای برای بالندگی فرهنگسیاسی در میان مردم است. مشارکتسیاسی، رقابت ایدئولوژیک، پَروارشدن تعهد نسبت به سرنوشت و آیندۀ کشور، جامعه پذیریسیاسی و... همگی از برکات انتخابات است.
اما با هزار تاسف، اکنون انتخابات در کشورِ ما به جای فعلیت بخشیدن به استعدادها و امکانات کشور و تضمین کارکردهای سیاسی آن، صرفاً به عرصۀ تاختوتاز قدرت بدل شدهاست. "کسب قدرت" اگرچه زمینه و مقدمۀ لازم فعالیتِ سیاسی احزاب و گروهها است و در منطقِسیاسی امری ناپسند تلقی نمیشود، اما قیمت و اندازۀ آن مشخص است و نمیتوان مدعی شد که به هر قیمت میتوان و باید به این مهم دست یافت. به زبان دیگر اعتماد عمومی نباید دستمایه و هزینۀ کسب قدرت شود.
از این روست که باید انتخابات را اکنون با احتیاط "امرسیاسی مثبت" درنظر گرفت؛ زیرا انتخابات تنها به عنوان "وسیله" کسب قدرت در نظر گرفته میشود و وسیله هرگز نمیتواند فینفسه ارزشگذاری شده و صفت مثبت و منفی بگیرد. چه بسا حتی زخمی بر پیکر اخلاق و اعتماد عمومی وارد آورد که اثر آن به زودی التیام نپذیرد!
متاسفانه اکنون در نزاعهای سیاسی جاری در کشور آنچه بیش از هرچیز غلبه دارد، تخریب چهرۀ طرف مقابل به هر بهانه و دستاویزی است. و دروغ، زبانچرانی، خدعه و مردم فریبی ابزارهایی برای پیروزی در این میدان. با این فرض از میان همه فعلیتهای "امر سیاسی" برای ما، جز ازدحام پلیدی و روسیاهی و بیاخلاقی و نتیجتاً گسست در دیوار اعتماد مردمی باقی نمیماند.
حکماء میگفتند سیاست عرصه فعلیت فضیلت است. ولی امروز هرچه پیشتر میرویم پستر رفتهایم. تبلیغاتسیاسی عموماً بر "وعده" متکی است، وعدهها در بهترین حالت سوخت تنورهای هستند که آتش هیجان سیاسی را برای رأیآوری داغ میکنند. و اگر وعده دهندگان از ابتداء، جز رأی طلب نکنند و اساساً پایبند به تعهدات و وعدههای خود نباشند، باید آن را "واحدخیانت" به اعتماد ملی برشمرد؛ واحد اندازهگیری "دروغ سیاسی".
انتخابات با همۀ زیر و بم تمام میشود، اما رسوبات بیاخلاقی و نا امیدی و بُهت گسستزای حاصل از تفرُّق و جدایی مردم از هم و از حاکمیت، به سادگی از جانمان بیرون نمیرود.
اکنون با آغاز سرو صدای انتخابات، آن نشانههای آغازین که ترس فراگیر از بیبندی و بیاخلاقی رفتار و گفتار سیاسیون را موجب شده بود، اندک اندک روی نشان داده و هر روز خبری از بی آبرویی یکی از طرفین دعواهای سیاسی به گوش میرسد.
مشاهده میکنیم که "تندخویی" اعتبار ایدئولوژیک گرفته و توجیه شرعی مییابد و اساس مدارا و شفقت نسبت به هم را می سوزاند. در عرصه رقابت سیاسی بیاخلاقی و تندی و بی تربیتی قاعده شده و اعتبار یافته و ملاک عمل صالح و انقلابی و اصلاحی تلقی میشود. هرچقدر عصبی تر، انقلابی تر! مگر اکنون اغلب جریانهای سیاسی شتابزده به نفی و طرد یکدیگر مشغول نیستند؟ آیا این جز گسست دوامدار و نا امیدی در ذهن و ضمیر عامه مردم حاصلی دارد؟
بدانیم و آگاه باشیم که اگر مردمگرایی و جماعتخواهی و حضورطلبی با ساختارهای سیاسی مناسب نهادینه نشود و اخلاق و قاعده میداندار رفتار و گفتار نگردد، جز به فرجام هیجانِ خشن "طرد رقیب" منتهی نخواهد شد.
اگرچه پوپولیسم به مذاق برخی سیاستمداران خوش میآید، و از این رو تبلیغات سیاسی بیش از هر چیز در چشم آنان بزرگ مینماید، اما این بلاء هزار عارضه به همراه دارد. از سطحی شدن و لایهای شدن سیاست و جامعه تا بیمدارایی و کاهش تحمل در فرهنگ سیاسی مردم و باری دیگر اخلاق؛ شکست خورده عرصه سیاست.