بازاندیشی

اندیشیدن درباره خود و جهانی که به زودی پایان مرا نوید خواهد داد

بازاندیشی

اندیشیدن درباره خود و جهانی که به زودی پایان مرا نوید خواهد داد

بازاندیشی تلاشی است برای تفکر و نقد جزم‌هایی که ما را به حرکت واداشته و دل‌های ما را با خود می‌برد.
اگر اندکی تردید در این راه و دل‌سپاری به آن ایجاد شده باشد، پس باید بازاندیشید و قوام افکار و رفتار خود را بازبینی کرد.

بازاندیشی در کار فکر کردن و بازخوانی افکار گذشته است.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

بازسازی تمدنی

پنجشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ

چند سالی است‌که موضوع تمدن‌سازی یا بازجست‌تمدن، در میان پاره‌ای از اصحاب علم و فرهنگ  در کشور رایج شده است. رهبری نیز اشاراتی به لزوم احیای تمدن‌اسلامی داشتند که این جریان را پر رونق‌تر نمود.

نقد وضعیت کنونی، بررسی علل تاریخی، معرفتی، سیاسی و... عقب‌ماندگی ما شرقیان مسلمان، موضوع علم‌نوین و نسبت آن با جامعۀاسلامی، تولید علم‌اسلامی و علم‌بومی، مشکلات احیای تمدن‌اسلامی، نسبت ما با تمدن‌غرب، غرب‌شناسی و آموختن از تجربه‌های بشری، توهمی‌بودن احیای‌تمدن، تاریخی بودن تمدن و... از جمله مباحثی است که  موافقان و مخالفان در کنار آن بحث اصلی، مطرح نمودند. با ترویج اندیشه‌های فیلسوف مبرز مغرب اسلامی یعنی مرحوم عابد الجابری که نگاهی اپیستمولوژیک در نقد تاریخ اندیشه در جهان اسلام داشت، این بحث تناوری بیشتری گرفت.

اکنون در حاشیۀ آن، سوالاتی مطرح می‌شود که مثلًا در برساختن تمدن اسلامی باید بر کدام عنصر دانشی تکیه کرد؟ باید بر فلسفه اسلامی تکیه کرد؟ یا همچون پاره‌ای از مستشرقین غربی عرفان را ظرفیت بالقوه تمدن‌اسلامی آینده شناسایی کرد؟ و نیز برخی تنها نظام حقوقی اسلام ( مثلا فقه) را شایسته نظام سازی تمدنی می‌شمارند. و در آخر هم علم‌کلام با جانمایه‌های اجتماعی بحث ولایت و مدیریت برای برخی اهمیت دارد.

اولا شما خواننده محترم در این‌باره چه فکر می‌کنید؟ در این‌باره چه خوانده‌اید؟ کدام  پایه را مناسب برساختن تمدن در ایران می شمارید؟

ثانیاً در نگاه انتقادی به اصل بحث چه فکر می‌کنید؟ آیا این عزم برخاسته از توهم نیست؟

 

مرا از پرتوی دانش خود بی بهره نگذارید؟  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۶
عباس اسکندری

نظرات  (۸)

۱۷ مهر ۹۴ ، ۱۷:۲۳ میثم علی زلفی

سلام
موضوع بسیار جنجال برانگیزی نوشتید. فکر نکنم کسی به این راحتی تن به چنین بحثی بدهد. جز چند جوان خام مثل ما!
گفتید عنصر دانشی ذهنم به چیزی که مبنایی و یا ذاتی است و بعد علوم بر آن استوار می شوند منتقل شد. بعد یکدفعه دم از فقه و فلسفه و کلام زدید.
(فعلا قصد دفاع از هیچ مذهبی را ندارم)
به نظر می رسد قبل از اینکه درباره ی تمدن صحبت شود باید دید معنای تمدن چیست؟ رابطه ی آن با فرهنگ چیست؟ و .... چه چیزی مسلمانان را در ذیل یک تمدن جمع می کند؟
از همه ی این مباحث که بگذریم:
به نظر بنده عنصر دانشی که اسلام بر آن تکیه کرده است و می تواند سبب تمدن زایی شود. مسئله ی توحید است.
آنهایی که ادعای علوم اسلامی و غیره می کنند. مثل علامه میر باقری در قم، استاد طاهر زاده در اصفهان و ... به این نکته توجه کرده اند.
نظام فکری که بر اساس یک نگاه توحیدی تشکیل می شود نیاز های خود را می طلبد و هر نیازی علم متناسب با خودش را تولید می کند.
در جهان فعلی سه نظام فکری را می توان تصور کرد 1- اصالت فرد (جامعه ی آمریکا) 2- اصالت اجتماع (شوروی سابق - چین) 3 اصالت الله (یا توحید) (مثال نمی زنم تا درگیر مثال نشویم)


وقتی فرد در جامعه ی اصالت داشت (چه خدا باشد چه نباشد) فرد است که مهم است. در چنین جامعه ای حکم خاصی مطرح نیست؟ جز یک قانون و آن اینکه هرچه من بخواهم.
خوب من چه می خواهم؟ من می خواهم که بیشترین لذت را ببرم. من می خواهم قویترین باشم پولدارترین باشم. خانه ام بالاتر از همه باشد.
گفتن این نکته بسیار اهمیت دارد که نیاز ها نیستند که علوم را بوجود می آورند بلکه نیاز + رافع نیاز است که علوم مختلف را بوجود می آورد. (مثال رافع نیاز : وقتی بچه شیر خوار کرسنه می شود یک رافع نیاز گرسنگی شیر است یکی آب قند است یکی آب انگور است)
به عنوان مثال: بر اساس نیاز اول در فرهنگ اصالت فرد همه نوع تفریحی مجاز است. حتی اگر این تفریح خود کشی یا دیگر کشی باشد. چرا که برای رافع نیاز هیچ خط قرمزی نیست.

 بر این اساس علوم پایه به کمک می آیند تا هر رافع نیازی که من خواستم را فراهم کنند. روانشناسی بر روی عوامل تهییج بیشتر کار می کند. مهندسان مختلف ایده های آنها را با فلزات مختلف و سازه های مختلف پیاده می کنند و ...مثلا شهر بازی هایی با بازی هایی که گاها فقط  انسان های روانی و غیر متعادل که از مسیر لذت جویی منحرف شده اند بازی می کنند.

یا در اقتصاد از آنجا که  من مهم هستم هرچه من پولدار تر و گردن کلف تر باشم بهتر است. لذا خروجی چنین فکری می شود نظام سرمایه داری که ضعیف ها باید زیر چرخ اقتصاد له شوند. (همین تفکری که بعضی از دولت مردان در دولت فعلی دارند)

یا در خانه سازی از آنجا که حیا مطرح نیست یا اختلاف طبقاتی مهم نیست برای رفع نیاز سرپناه ،علم عمران شکل می گیرد. خانه ها طبقاتی ساخته شده و خانه های طبقات بالاتر به گرانترین قیمت فرخته می شود. دستشویی ها در سالن قرار می گیرد و آشپزخانه ها با سالن یکی می شود.

و .....

اما در تمدن اسلامی که رافع های نیاز ها بر اساس آنچیزی است که خداوند به آن امر کرده است. پس خروجی علوم متفاوت خواهد شد.

مثلا در همین بحث اخیر یعنی ساختمان سازی ما معماری اسلامی داریم. خانه ها دوری ساخته می شود چون اختلاف طبقاتی نداریم. در بین خانه حوضی است و نهر آب که یاد آور این آیه از قرآن است (جنات تجری من تحتها الانهار) است. درونی و بیرونی تعریف می شد تا زمانی که مهمان به خانه می آید اهل خانه راحت باشند. دستشویی ها بیرون از خانه و در حیاط بود تا ....

در دو مثال دیگری هم که در بالا آمد فقط همین قدر بگویم که اسلام مخالف لذت نیست بلکه هر رافعی را جایز نمی داند.

در طرح این مسئله قصدم این بود که بگویم نظام فکری در تمدن سازی تاثیر گذار است. نمی توان از نظام فکری غرب تبعیت کرد و انتظار خروجی تمدن اسلامی را داشت. نظامی که ریشه در کفر دارد و طبق صریح قرآن سبب دور شدن از ریسمان توحید می گردد.

با این حساب علومی که به ما در تنقیح بحث تمدن اسلامی کمک خواهند کرد. هم فقه است و هم کلام است و هم فلسفه و هم عرفان.منتهی باید دید ناظر به کدام نیاز صحبت می شود تا ببینیم رافع ان کدام علم است. بعد از این است که آن علم به کمک می آید و ایده را به مهندسین و متخصصین برای اجرایی شدن می دهد (البته ناگفته پیداست که وقتی با عمل مردم و زندگی مردم درگیر شدید بیشترین علمی که درگیر می شود فقه است)

مثال واضحش در درگیری مردم با مسائل فقه بحث ربا است. فقها زیر و بم آن را کاملا روشن کرده اند. اما متاسفانه هنوز متخصصین علم اقتصادی نتوانسته یا نخواسته اند طرحی برای اجرایی شدن آن بدهد.
این همان اشکالی است که متخصصان توپ را به زمین فقها می اندازند و می گویند چرا بانک داری ما اسلامی نیست.
مثل این  است که فقیهی به پنجره سازی بگوید یک پنجره می خواهم که 50 در صد نور را عبور دهد و در مقابل این حوادث مقاوم باشد و ... بعد پنجره ساز بگوید طرح بده تا اجرا کنم. فقیه قرار نیست فلز شناس باشد یا روش های ساخت شیشه را بشناسد.
مثل این است که رئیس جمهور آمریکا به متخصصانش بگوید فلان چیز را برای پیاده شدن فلان ایده می خواهم بروید بررسی کنید بعد بگویند طرح بده.
وظیفه ی فقها تنقیح حدود احکام و چگونگی رخداد آن است. نه طرح دادن!
هر کسی می تواند طرحی برای اجرایی شدن یک ایده بدهد.فقیه باشد یا نباشد. البته کسی که بهتر از بقیه می تواند بگوید ایده در این طرح اجرایی است خود ایده پرداز است که به زوایای آن اگاه تر است. بنابر این اگر فقیهی مثل مطهری به بحث اجرایی کردن احکام ورود پیدا کرده از سر دغدغه مندی و نبود نیروی متخصص کافی که حرف دین را بفهمد و ان را اجرایی کند بوده است. نه از این جهت که وظیفه ی فقیه است.
ولی در جامعه ی فعلی با وجود اینهمه متخصصین متدین انداختن بار به دوش فقها کاری است که اگر نگوییم نادرست است لااقل خلاف تخصصی شدن علوم است.
پاسخ:

       ممنونم. ولی بنده نظر ندارم  وارد آن مباحث شوم حتی اگر جنبه اولی داشته باشد. این مباحث میان خیلی از علما بحث شده و ما خوانده ایم. اجمالا دوست‌تر دارم تنها درباره همان موضوعات گه آوردم بحث شود. ضمن اینکه مخالفت بسیاری با این نگاه به موضوع علم در تمدن اسلامی وجود دارد که شما آورید. علم به نوان ابزار  علم به عنوان نقطه عزیمت و چارچوب نگرشی، علم به مثابه راه و... هر یک خروجی خاص خود را دارد. نمی توان تنها  یک نگاه برای علم قائل شد. آقای طاهر زاده هم این را با تاسی از مرحوم فردید آموخته. ایشان هم برای تمدن سازی پایه ای از علم مثلا فلسفه صدرایی را مناسب تر دیده است.

با توجه به نکاتی که عرض کردم اگر مناسب می‌دانید سوالات بنده را مستقیما پاسخ فرمایید.  

۱۷ مهر ۹۴ ، ۲۰:۲۸ میثم علی زلفی
از این مستقیم تر نمی شد جواب سوال هایتان را داد! نمی دانم به چه حالتی مستقیم می گویید!
آیا باید اینگونه نوشت؟
بنده قائل به تفصیل در اهمیت علوم هستم به عبارتی لا اقتضا به قضیه تمدن زایی نگاه می کنم و بسته به متعلق های مورد نیاز تمدن علم مد نظر را لحاظ می کنم. چرا که تمدن یک عنصر ندارد (اگر منظورتان از عنصر علم باشد) و نمی توان رفت و برگشت های بین علوم را در جهت تمدن زایی نادیده گرفت و یکی را رکن قرار داد.
عنصر دانشی از نظر بنده توحید است
مهمترین علم مرتبط با اجرایی شدن این امر فقه است
چه کتاب هایی را خوانده اید= نظام فکری علامه میرباقری، <!-- p.MsoFootnoteText, li.MsoFootnoteText, div.MsoFootnoteText {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-link:"Footnote Text Char"; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} span.MsoFootnoteReference {mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; vertical-align:super;} span.FootnoteTextChar {mso-style-name:"Footnote Text Char"; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-unhide:no; mso-style-locked:yes; mso-style-link:"Footnote Text"; mso-ansi-font-size:10.0pt; mso-bidi-font-size:10.0pt; font-family:"Traditional Arabic","serif"; mso-ascii-font-family:"Traditional Arabic"; mso-hansi-font-family:"Traditional Arabic"; mso-bidi-font-family:Traditional Arabic; mso-bidi-language:AR-SA;} -->

«گزینش تکنولوژى از دریچه‏ى بینش توحیدى» و «علل تزلزل غرب» و «فرهنگ مدرنیته و توهّم»  و «تمدن زایی شیعه»  استاد طاهر زاده

بنده از تاسی استاد طاهرزاده به فردید خبر ندارم ولی آنقدر که بنده کتاب های ایشان را خوانده ام و گفته های ایشان را شنیده ام ایشان بسیار متاثر از علامه طباطبایی هستند. همین بحث های کتاب هایشان هم بر اساس مبانی نظری و فکری علامه طباطبایی است. مگر اینکه قائل باشیم علامه هم از فردید یاد گرفته است

پاسخ:

آقای زلفی عزیز جواب مستقیم ، یعنی جواب به سوال حاضر نه سوال مقدر، یا فرض را بر توسعه بحث در مجاری بعید نگرفتن. همین . یعنی بفرمایید اگر بین وجوه مختلف علوم اسلامی یکی را مبنای احیای تمدن می‌دانید آن کدام است. والسلام. چرا فکر می کنید بنده میرباقری و استاد طاهر زاده را نخوانده یا نمی‌شناسم؟

جنابعالی علاقه مفرط و مقدسی به راهنمایی افراد در همه وجوه ممکن دارید و این خجسته و مبارک است ولی در بحث های نظری مانع پیشرفت بحث است. آن عزم برای تبلیغ مرحله به مرحله مناسب است. که عنصر اصلی مشغولیت مقدس طلبگی است، دوست دارید چیزی زمین نماند و تا آنجا که می‌شود امت را هدایت فرمایید. از این بابت ممنونم. ولی خیلی خیلی خوشحال می‌شوم حداقل مثل خود استاد طاهر زاده بفرمایید مثلاً چرا باید عرفان را یا فلسفه صدرایی را مبنای تمدن آینده اسلامی دانست؟ البته بنده می‌توانم نمونه هایی از سخنان آن جناب را کپی پیست کنم ولی چه سود؟ کاش گفتگویی در می‌گرفت و کسانی بودند که بحث را عمق می‌بخشیدند! مثلا مدعی عدم فایده فلسفه اسلامی می‌شدند به فلان دلیل یا بهمان استدلال. یا از عرفان می‌گفتند و ظرفیت انسان سازی آن و لزوم انسان شناسی جدید بر اساس عرفان. تفاوت نگاه عرفان گرایان آمریکایی برای توسعه تمدن اسلامی با عرفان گرایان ایران برای بنای تمدن اسلامی چیست؟ و مثلا چه فرقی بین فقه گرایان حوزه برای حکومت سازی است با فقه گرایان سنی (شافعی) برای حکومت سازی؟ یا مثلا کلام واجد چه عناصری است که برخی برای تمدن سازی چشم به آن دوخته اند؟ یا نقدی برنگاه الجابری مینوشتند. و از این دست مباحث . البته بحث علم دینی بسیار شیرین است که دوست دارم چندی بعد به آن بپردازم. شما نیز خوب است بحث علم بومی و علم دینی را در آنجا پی بگیرید.

از زحمات شما ممنونم.

 

۱۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۰ میثم علی زلفی
با این کامنت شما همان چراغ کوچکی که امیدوارم می کرد بحث های مجازی و فضای مجازی بدرد بخور باشد خاموش شد.

استادم راست می گفت، گفتن بعضی حرف ها ریش سفید می خواهد والا متهم به کپی پیست می شوی!!!!
چراغ خاموش به شما سر خواهم زد.
یا علی.
پاسخ:

از این بابت متاسفم . البته موضوع  و موضع شما شخصی است و به خودتان مربوط است ولی کاش من عاملش نبودم.

۱۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۳۰ میثم علی زلفی
یادم رفت بگویم که از آشنایی با شما در این فضای مجازی بسیار خرسند شدم و برایم بسیار مبارک و میمون بود.
فضای مجازی حداقل این فایده را برای ما داشت. البته نمی دانم فایده فضای مجازی بود یا لطف خدا!
پاسخ:

من انشاء الله وبلاگ شما را همیشه خواهم خواند

جناب زلفی فرمودند:

«به نظر بنده عنصر دانشی که اسلام بر آن تکیه کرده است و می تواند سبب تمدن زایی شود. مسئله ی توحید است....
نظام فکری که بر اساس یک نگاه توحیدی تشکیل می شود نیاز های خود را می طلبد و هر نیازی علم متناسب با خودش را تولید می کند.
در جهان فعلی سه نظام فکری را می توان تصور کرد 1- اصالت فرد (جامعه ی آمریکا) 2- اصالت اجتماع (شوروی سابق - چین) 3 اصالت الله (یا توحید) »

 

من این ایده اصالت الله رو خطرناک ترین ایده در تاریخ اسلام از بعد حضور معصوم میدونم.

اصلن این اصالت الله محقق شدنی است؟ وقتی فهم متن دینی بشری است توحید آرمانی هم میشود برداشت بشری ما و اصالت دادن به آن هم میشود اصالت به یک تفکر و برداشت خاص و ان وقت طالب و القاعده و داعش هم می توانند مدعی اقامه توحید خالص و سنت سلف شوند و تباهی هایی بیافریند ککه آفریده.


پاسخ:

سلام . اگر ممکن است  فعلا فقط به سوال های متن پاسخ مختار خود را ارائه دهید. بی نهایت ممنون خواهم شد.  چه وضعی پیش آمده ها؟ !! 

وقتی هنوز موضوع این پست ( موضوع اصلی پست) مورد کنکاش و بررسی قرار نگرفته، توسعه نابهنگام و به نظر من نامربوط بحث چه معنی میدهد؟ شما نیز دقیقاً در همان روشی که برخی دوستان عزیزم در پیش گرفته اند و هر موضوعی را بهانه ای برای طرح نظریه از پیش تعیین شده خود میکنند، پیش گرفته اید!؟ چه اشکالی دارد به موضوع بحث این پست بپردازیم و بعد بطور منطقی موضوعات طرح شده دیگر را بررسی کنیم؟ 

البته سرکار مطلع هستید که این تندی کلام سابقه دار بنده از بدخلقی من نشات نمیگیرد. بلکه حقیر سراپا تقصیر در چنین فضاهایی دوست دارم بر مدار موضوعات خود بچرخم و با موضوع سازی های پراکنده مقابله کنم. مشکلی که بسیاری از وبلاگ ها و مذاکرات علمی و معرفتی بدان دچارند. یک مناظره اعلام شده تلویزیونی را ببینید. به جز موارد محدود اصلا در موضوع سخن ساز نمی‌کنند. دایم خروج موضوعی دارند. طرح های پراکنده و زمینه های بحث را مطرح میکنند. خوب بروید درباره همان ها مناظره بگذارید! به هر حال بنده با چنین موضوعی مشکل دارم هرچند موضوعاتی  مطرح شده جدید درست و مطابق نظر بنده هم باشد.

امیدوارم شما مثل استاد زلفی عزیز مکدر و مایوس نشوید.  

 

«نظام فکری که بر اساس یک نگاه توحیدی تشکیل می شود نیاز های خود را می طلبد و هر نیازی علم متناسب با خودش را تولید می کند.
در جهان فعلی سه نظام فکری را می توان تصور کرد 1- اصالت فرد (جامعه ی آمریکا) 2- اصالت اجتماع (شوروی سابق - چین) 3 اصالت الله (یا توحید) (مثال نمی زنم تا درگیر مثال نشویم)»

اصالت توحید اجرائی شدنی نیست، اصالت توحید به قرائت ما هیییی شاید!!
و بترس از روزی که مجری این نظام فکری اصالت توحیدی طالب و داعش و ... شوند!!
من از این تفکرات میترسم خیلی هم میترسم.
پاسخ:

باز که از نظام توحیدی نوشتید؟ !!!

فقه و کلام بدلیل ابتنایی که بر متن دارند و پرهیز اهل فقه و کلام از ورود به مباحث مبنایی پیش شرط فهم متن این پتانسیل تمدن سازی را ندارند؛ اساسا تمدن حرکتی رو به جلو است ولی این دو نظر به گذشته دارند.

پاسخ:

با موضوع اجتهاد و فقه سیاسی و حکومتی و مسائل مستحدثه چه میکنید؟

در کلام عناصر ولایت و امت و امامت مطرح است. موضوع سعادت بشری مطرح است و... عناصری که در فلسفه های سیاسی هم کم و بیش وجود دارد. با این عناصر چه می کنید.

البته بنده سوال میکنم. شما که در رد بنای فقهی تمدن و بنای کلامی تمدن نشسته اید پاسخ بفرمایید. البته خوب است بفرمایید تمدن گذشته اسلامی بخصوص قرن 3 و 4 و 5  بر اساس کدام عنصر دانشی بنا گذاشته شد. آیا فقه شافعی  و کلام اشعری در تمدن اسلامی بیکاره بود؟  حداقل حوزه سنی مذهب !

۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۴:۱۷ میثم علی زلفی
ببخشید که دوباره مزاحم شدم. چون به خودم قول دادم که نظری راجع به مطالب ننویسم تا زمانی نا معلوم.
از خانم لیلا تقاضا می کنم اگر نسبت به مطالبی که بنده نوشتم و هیچ ربطی به پست جناب آقای اسکندری ندارد (به قول ایشان) اعتراض دارند. اعتراضشان را در ذیل یکی از مطالب وبلاگ خودم بنویسند و بنده نظرم را بیشتر توضیح خواهم داد و اشکالاتشان را جواب خواهم داد. (ان شاء الله)
قصد مزاحمت نداشتم. بلکه این از عوارض آخرین اظهار نظر های بیجای ماست.
پاسخ:

ممنون آقای زلفی از احساس مسئولیت شما.

البته بنده عرض نکردم هیچ ربطی ندارد، عرض کردم ربط مستقیم ندارد. یادتان هست؟ مقصودم این بود که ابتداء پاسخ یا نظرات مربوط به پست مطرح شود و بعد مطالب غیر مستقیم و بلکه خیلی مهم دیگر در پس آن بیاید. اینطور موضوع پست در خفاء قرار نمیگیرد.



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی