احتمالاً شما نیز مثل بسیاری دیگر از اهالی فرهنگ، "نوشتن" را یک ضرورت میشمرید. اما این ضرورت چگونه ضرورتی است؟ آیا وسیله ای برای نیل به هدفی زیستی است؟ آیا لازمه و یا مقدمه فرهنگ بالغ بشری است؟ و آیا....
اگر نوشتن را به عنوان فعلی خودآگاه و گشوده بهبیرون از سوژه درنظر آوریم، اساساً آن را باید کنشی اجتماعی و حتی تحولی برشمریم. اما برخی از اندیشمندان نه تنها ضرورتی برای آن نمیبینند، بلکه آن را عملی نالازم میشمرند.
این اندیشمندان بهخصوص نوشتن در فضاهای عمومی و رسانههای مدرن را عملی غیر اصیل میدانند. نوشتن از منظر اینان چیزی بهحقیقت زیستی انسان نمیافزاید و بهنحوه زیست و حفظ حیات او کمکی درخور نمیکند. اینان نوشتن را محصول فرهنگ و فرهنگ را زائدهای برحیات زیستی (و دل انگیز) آدمی می دانند. اینکه چرا خود اینان علیرغم چنین ادعایی باز مینویسند، البته سوالی است که باید پاسخگو باشند.
برخی دیگر از تحلیلگران فعالیت نگارشی را نوعی ظهور خودیتِ فرد در جهان ارزیابی میکنند. (از جمله جهان مجازی مدرن) در این نگرش نوشتن میتواند آدمی را ناخودآگاه و الینه کند. با حضور و ظهور انسان در متن فعلِ خود (نوشتن) او به مرور تبدیل بهفعل خود شده و حاصل، نوعی انسان مجازی است که در عینیت زیست نمیکند. و فضای مجازی او را از "واقعیت خود" دور ساخته است.
براین اساس فضاهای مجازی کنونی، جایی برای عرضه محصولات فرهنگی و فکری و.... نیست. بلکه بیشتر جایی برای ظهور انسان مدرن قرن بیست و یکم است. نوعی دیگر از انسان که حاصل و متولد عشق بازی با فضاهای غیر واقعی و متعارف اینترنتی است.
در نگاه منتقدان، نوشتن علی العموم وسیله و عملی برای تظاهر و عیان کردن خود است. رقاصی بر روی سن فرهنگ. جایی که هر فعلی "دیده" می شود. فضاهای مجازی چیزی است که برای دیده شدنِ "انسان نادیده" و ظهور و عرضه "فردیتِ مورد غفلت قرار گرفته" آدمی ساخته شده است. چیزی که استقلال و فردیت تام و تمام انسان مدرن را فریاد زده و دوام میدهد.
به گمان من برخی از گفتههای فوقالذکر درست است. اما هنوز خیلی چیزها برای گفتن باقی مانده است.
واقعیت این است که فضاهای مجازی و امکانات اینترنتی در کنار روشهای سنتی تر نوشتن، موجب شده که ضرورت نوشتن بیشتر درک شود. کاربران چنین فضاهایی حتی اگر در آغاز، نوشتن را برای تفنن و بازخوانی تجربههای دستپایین شخصی یا انعکاس احساسات غیرجدی شروع کرده باشند،بهمرور به دلیل عرضه ماحصل فکر و احساس خویش و آگاهی ضمنی به به آشکارگی "اثر" خود، بهزودی بهسطحی از خودآگاهی و تثبیت سوژگی دست مییابند که سوژه را نسبت به خود و اطراف جدی تر و آگاهتر میکند و این جدیت میتواند سیطره خود را بر همه عرصه های حیات و ظهور انسان مجازی منتشر کند.
در گذشته گرچه جهانهای مجازی نبود و یا کمتر بود، ولی انسان هم بهنسبت، درباره سوژگی خود، مرکزیت یافتن خود و استقرار فردیت خود، کمتر خودآگاه بود. انسان گذشته اخلاقیتر و محو در هویتهای بزرگتری بود. دین، جامعه، حزب، دیگران و... اما بهمدد فضای مجازی مدرن و نوشتن در این فضا، ما زودتر فردیت خود را مییابیم؛ یا برای یافتن آن راههای کوتاهتری را سیر میکنیم.
امروز فرزند من شبکهای از بینندگان را دارد که من در همین سن، هرگز بهاین وسعت دیده نشده و مورد قضاوت قرار نمیگرفتم. گرچه اکنون به واسطه قضاوت دایمی دیگران اضطرابهای تازهای ایجاد شده است، اما شاید بتوان نام این اضطراب های را "اضطرابهای مقدس سوژه دکارتی" گذاشت. هزینه ای که برای تثبیت سوژه میپردازیم. با آنکه انسان فعال در فضای مجازی از این که کسی به خانۀ مجازیاش بیاید و او را به نقد بکشد مضطرب میشود، اما این اضطراب به استقلال او بیش از گذشته کمک میکند. با آنکه انسان امروز دایم احساس تحت نظر بودن و مورد قضاوت قرارگرفتن دارد، اما هر آن بهدنبال افزایش و افزودن میزان بینندگان و کسب نظرات آنان است. او این اضطراب مقدس در قضاوت قرار گرفتن را بهای استقلال خود میشمرد.
با این توصیف نوشتن بهعنوان یک ضرورت، دیگر فعلی صرفاً اجتماعی نیست، بلکه بیش از آن فعلی خودآگاه برای اصالت بخشیدن به خود و رسیدن بهنقطه ادراک هویت خود است. انسان امروز برای خروج از بحران هویت راههای برونرفت تازهای یافته است و نوشتن در این فضا یعنی بیان نظریات و اندیشه و هستی خود و مشترک کردن دیگران در تجربههای شناختی، احساسی و حتی جزئیات تحولات ذهنی و روانی خود. این ضرورت، هویت بخش است و اهمیت جدیت در نوشتن را بیش از گذشته عیان میکند.
در جهانی که تا چندی پیش همه بهدنبال سانسور خود بودند تا از شماتت یا تنبیه دیگران و فرهنگ مسلط اجتماعی دوری بجویند و اندیشۀ خود را از ترس پسزدن و طرد و نفی دیگران یا فرهنگ مسلط مخفی میکردند، حرفها زده نمیشد و اندیشیدن ناکام و نا بالغ و ناتمام میماند و دیالوگ هرگز به طور طبیعی شکل نمیگرفت. اما ناگهان امکانی ایجاد میشود که نوشتن را راحت میکند. بیآنکه مجبور باشی خود را مخفی کنی.
اضافه بر موارد بالا نوشتن ضرورت دارد زیرا سازگاری بخش است. ما از ضرورت فلسفی نوشتن به ضرورتی روانشناختی رجوع میکنیم. از این منظر در بسیاری موارد نوشتن نهتنها عرصهای برای معرفنی و تثبیت خویستن است بلکه فعلی برای سازگار شدن با دیگران است، اقدامی برای همنوایی با دیگران، یا حتی فریادی برای تخلیه روانی، وسیله ای برای پیوند و حمایت گرفتن و چند شکل دیگر سازگاری است.
کاش جرات و جسارت اندیشه، دلمان را گرمتر و قلم را روانتر کند.