اندیشیدن درباره خود و جهانی که به زودی پایان مرا نوید خواهد داد
بازاندیشی تلاشی است برای تفکر و نقد جزمهایی که ما را به حرکت واداشته و دلهای ما را با خود میبرد. اگر اندکی تردید در این راه و دلسپاری به آن ایجاد شده باشد، پس باید بازاندیشید و قوام افکار و رفتار خود را بازبینی کرد.
بازاندیشی در کار فکر کردن و بازخوانی افکار گذشته است.
«زندگی برای چه؟ همه چیز باطل است! زندگی، یعنی خشت بر آب زدن؛ زندگی یعنی خود را سوزاندن و هرگز گرم نشدن.» چنین یاوه سراییهایِ باستانی را هنوز «حکمت» میدانند و از آنجا که کهنه است و بویِ نا میدهد، بیشتر آنها را پاس میدارند. کَپَک زدگی نیز شَرف میبخشد. کودکان را سزاست که بگویند از آتش میترسند، زیرا آنان را سوزانده است! در کتابهایِ کهن، حکمت کودکی بسیار است.... اینان بر سرِ سفره مینشینند و چیزی با خود نمیآورند، حتّا اشتهایی خوب! و حال ناسزا میگویند که «همه چیز باطل است!» امّا، برادران، خوب خوردن و نوشیدن، به راستی، هنری باطل نیست! بشکنید، بشکنید، لوح هایِ همیشه ناشادان را!
نیچه. چنین گفت زرتشت
پاسخ:
جناب آفتاب ! گفته بنده ربط وثیقی به سنت و حکمت و... و نگاه سنتی به زندگی ندارد. این یک بیان کلی برای زندگی در همه زمانها و همه افراد و.. نیست. نقلی از زندگی هایی است که در خود یا اطرافم میبینم. گزارشی از تجربه زیسته است . ابتذال لاجرم. با این حال بیان زیبای نیچه میتواند مجالی برای این باشد که به زندگی از درگاهی دیگر نیز بنگریم. ممنون.
سلام. ابتذال هست اما در رفتارها نه در ذات زندگی! لیلا جان منظورم پاکی و تقدس فرصتی است که برای نفس کشیدن داریم. از این الفاظ چیز خیلی خاص و متفاوتی از معنای لفظی شان مد نظر ندارم
پاسخ:
ذات زندگی ؟ مگر زندگی ذات دارد؟ زندگی عبارت است از مفهومی جادار برای مدلولات مختلف. مجموعه ای از کنش ها و واکنش های ما آدمیان، اتفاقات هر روزه، جریان تاریک تاریخ بشر و... اینها پر است از ابتذال.
منظورم خود زندگی است. این چیزها که اسم بردید عملکرد انسانها و سوء اختیار آنهاست و میتوانست جور دیگری باشد. زندگی چیزی غیر از افعال و اعمال انسانهاست. لااقل من «میخواهم» اینگونه زندگی ام را بفهمم مستقل از انسانها. در گرو رفتارها و وقایع بیرون از خودم نباشد! وگرنه خودکشی میکردم تا الان.
پاسخ:
تبریک میگویم. بسیار انتخاب اصولی و شیوه عقلانی را برگزیده اید.
با این حال زندگی به عنوان یک دال شناور یک مفهوم کلی انتزاعی و فاقد ذات است. ذاتی اگر داشته باشد به سبک و سیاق اگزیستانسیال میتوانید انتخابش کنید و بسازیدش . همان کاری که شما میخواهید بکنید. و دیگران نیز گونهای دیگر. بیشتر اما رهایش کردهاند و میگردند و میچرخند و رنج میکشند و میمیرند. همه مثل هم و این زندگی که اکنون در آن هستیم یا در کنارمان میبینیم و براساس آن برانسان و بشر حکم میکنیم بسیار مبتذل شده و این نیز حاصل همین رها شدگی است.
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.