بازاندیشی

اندیشیدن درباره خود و جهانی که به زودی پایان مرا نوید خواهد داد

بازاندیشی

اندیشیدن درباره خود و جهانی که به زودی پایان مرا نوید خواهد داد

بازاندیشی تلاشی است برای تفکر و نقد جزم‌هایی که ما را به حرکت واداشته و دل‌های ما را با خود می‌برد.
اگر اندکی تردید در این راه و دل‌سپاری به آن ایجاد شده باشد، پس باید بازاندیشید و قوام افکار و رفتار خود را بازبینی کرد.

بازاندیشی در کار فکر کردن و بازخوانی افکار گذشته است.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

سخیف و سبک

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۰۲ ب.ظ

     این روزها عزم رمانتیک بسیاری، برای تبلیغ سنت‌گرایی آنهم سنت‌گرایی رسوب‌کرده در احساسات نوستالژیک و صرفاً دل‌گرم کنندۀ ما ایرانیان تلاش می‌کند.

     کم نیست جریان‌های رسانه‌ای رسمی و غیر رسمی که دایم به ترویج این عزم چه در لباس ایران‌گرایی و چه در قامت اسلام‌خواهی همت کرده و  اغلب نیز اثبات خود را در نفی دیگری می‌جویند.

    اینان هر کدام به نحوی سنت را ملک طلق خویش می‌دانند و خود را میراث دار آن. جز در هوای سنت نمی‌توانند سخن سازند. و اعتبار هر چیز را در صورت حضور و وجود نمونه‌های تاریخی آن در گذشته قابل تایید می‌دانند. این جماعت هرگز آینده را نمی‌بینند و هرگز جز طرد "زمان‌حال" و تولید انزجار حاصلی ندارند. واقعاً که نمی‌توان بهتر از این، سخافت "در سنت ماندن" را به نمایش گذارد!

    صاحب این قلم هر از گاهی از سنت و ظلمی که به آن می‌رود سخن می‌گوید. سنتی که ما دلی در گرویش داریم - و تلاش می‌کنیم دل‌ها و خواست‌های نسل نو را به آن گره زنیم- برای برخی اذهان ناپایدار توهم هم‌سخنی ایجاد کرده است. و به اتهام مشابه ، برخی دیگر را به واکنش و مخالفت وا داشته. اما این دل‌نگرانی نسبت به غفلت از سرمایۀ هنگفت سنت و میراث فکری و فرهنگی "ایران اسلامی" کجا و آن کوته‌بینی درباره نقشه راه آینده کجا؟ در گذشته ماندن کجا و از میراث پرسیدن کجا؟ 

   این تنها دل در گرو گذشته دارد و آن امر امروزین خود را با عیار عقلانیت و نقد میراث، سبک و سنگین می‌کند. این خواست‌هایش را در آیینۀ گذشته می‌جوید و آن آینده را با سرمایۀ گذشته می‌سازد. این و ... آن از زمین تا آسمان با هم متفاوتند. 

   به همان اندازه که ظاهرگرایی مدرن، رقاصی‌های نو و اطوار بی مغز فرهنگ رسانه‌ای - هالیودی غربی سخیف است، سنت‌گرایی نوستالژیک و گذشته‌گرایی بنیادگرایانه نیز سبک است. هر دو سخیف و سبک‌اند.

----------------------------

پی‌نوشت: این متن با تغییراتی، پیشتر در روز شنبه سوم مرداد ۱۳۹۴در وبلاگ قدیمی بازاندیشی منتشر شده بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۲
عباس اسکندری

نظرات  (۷)

شما که موافق و مخالف را به یک اتهام مشابه؛ به وهم و واپاشی ذهنی منتسب ساخته اید. 
بنده نه موافق هستم نه مخالف؛ تنها پرسشی دارم؛ هر زمان صحبت از میراث به میان آید خواه ناخواه، پیشنیان نیز در کنار ان حضور می یابند. این میراث "ایران اسلامی" کجاست و چگونه میتوانیم این میراثمان را نقد(منظورم بهره گرفتن است. نه انتقاد) کنیم. این میراث معماری مسجد اصفهان است یا جامع المقدات مجلسی و...؟
حال که صحبت از میراث شد یاد کنیم از مثنویات ملک الشعرای بهار در قطعه ی "برو کار میکن" 
نگر تا که دهقان دانا چه گفت
به فرزندگان چون همی خواست خفت
که میراث خود را بدارید دوست
که گنجی ز پیشینیان اندر اوست
من ان را ندانستم اندر کجاست
پژوهیدن و یافتن با شماست
نکته ش اینجاست که بچه ها به پدر نمی گویند؛ گنجی که توسط جستن و کاوش شما و پدربزرگ نتونستن یافت نشد! پس چه امیدی ست که با پژوهیدن ما پیدا شود!

در مقابل پروین اعتصامی هم عصر ملک الشعرا در رابطه با "میراث" اینطور نظری دارد:
برزگری پند به فرزند داد
کی پسر این پیشه پس از من توراست
مدت ما جمله به محنت گذشت
نوبت خون خوردن و رنج شماست.
پاسخ:
سرکار به همین میزان روش نقد میراث که در اندیشه جابری و جورج طرابیشی و حسن حنفی و ... هست نگاهی بیندازید تا معلوم شود نقد میراث به چه معنی است. زیرا  با اشاره به شعر برو کار میکن ، به نظر میرسد سرکار پیشاپیش تلقی کرده اید که بنده به سنت ایران و اسلام ارجاع تام دارم و هر آنچه در اوست نیکو میشمارم. 
دقت نکردید که بنیادگرایی سنتی و مدرن هر دو نزد من ناکارآمدند. 
اینکه میراث چیست موضوعی علی‌حده است ولی اگر به یکی از دو سوی داستان علاقه‌مندید، حمایت خود را از آن بیاورید. اگر طرف سنت هستید که نقدش برای شما بی فایده است زیرا با هرچه در آن است همدلی دارید و اگر طرفدار اطوار مدرن هستید باز هم نقد سنت را به چه کار میخواهید؟ زیرا الگوهای پیشرفت و توسعه پیشاپیش معلوم و از سوی اصحاب نظریه وابستگی ، نوسازی، توسعه خدمات و...ارائه شده است. حالا نقد میراث را میخواهید چکار؟  
۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۵۷ آسیه سادات بنیادی
سلام. سنت و گذشته جز برای آینده به چه کار می آیند؟
پاسخ:
موضوع همین است . دقیقا میخواهم به این نکته برسم که صرف ارجاع به گذشته نمیتواند راه حلی برای آینده باشد، همانطور که نفی تام گذشته به هر دلیلی، بازهم ما را به آینده روشن نمی‌رساند. چه خواستار مدل بومی پیشرفت باشیم، چه خواهان علم بومی باشیم، چه بخواهیم تمدنی جدید را پی بریزیم و چه بخواهیم توسعه و پیشرفت سیاسی و اقتصادی مناسب وضع کنونی را تنظیم کنیم و یا صرفا از گذشته برای انسجام بخشی و تاثیرات سایکولوژیک آن استفاده کنیم، ....  باز هم نیازمند نقد میراثیم. 
۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۵۹ آسیه سادات بنیادی
و از پستهای پیشین و نگاشته های وبلاگ پیشین نیز بهره بردم. سپاس
پاسخ:
زنده باشید 
دوست عزیر قبل از هرچیز اجازه بدهید ابتدا این موضوع روشن شود، صحبت از میراث "ایرانی اسلامی" داشتید. من هم میخواهم بدانم این میراث ، سر جمع چه سرمایه ای می شود(که البته فرموید سرمایه ای ست هنگفت!) و سهم من چقدر است؟ 
نکند دور از چشم ما سهم ما را بالا کشیده اید و یک لیوان رویش؟!!

:(
پاسخ:

دوست گرامی  مطالعه بفرمایید تا هم میراث دان شوید هم میراث دار !

اگر بنده در هر یادداشتی مجبور باشم برای هر ترکیبی و اشاره و ارجاعی  یادداشت های جداگانه بنویسم که بنای کارم ویران میشود! مثلا اگر گفتم "تکنولوژی برتر غرب" باید برای بند بند تکنولوژی غربی یا ماهیت آن یادداشت جداگانه بنویسم؟ خوب مدعای من این بود که نفی غرب و نفی سنت هر دو پا در خیالات دارند. یا بنیاد گرایی در هر دو سو مزحک و بی بنیان است. یا گذشته چراغ راه آینده است ولی چراغ است نه هدف و نه حتی راه رسیدن به هدف ! خوب از این ها بپرسید یا نقد کنید یا نفی بفرمایید. از این بیانان گهربار ما غفلت فرموده و به چیزی دیگر عنایت فرموده اید؟

 

من متوجه نمی شوم! هسته و مرکز صحبت خودتان؛ هشدار و دل آشوبی از جهت غفلت از میراث تاریخی مان بود من هم به همان چیزی توجه دارم که شما اشاره داشتید. بار اول فرمودید سرمایه ای ست هنگفت؛ بنده هم عرض کردم نمیشود مقداری ازین سرمایه را نقد کرد!؟ درنهایت هم اظهار داشتید سرمایه ای نیست که بشود از طریق یک خودپرداز ان را نقد نمود، درخقیقت چراغ است.خدارا شکر که این میان یکی پیدا شد که اظهار می دارد راهش روشن است. پس حق بدهید که از شما بپرسیم کو چراغ کو راه؟! 
با عرض پوزش مجدد از این درخواست دوم، لطفا اگر دستتان میرسد اندکی نور این چراغ را قوی تر بفرمایید، چون نوری از آن به چشم ما نمی رسد. راه همچنان مثل دیروز و دیروزها تاریک است.


:))
پاسخ:
زنده باشید دوست گرامی . پاسخ همان است که بود. اگر برای سرکار تاریخ تاریک است، خوب چه میتوان کرد؟ سخن من برای آنانی است که تاریخ برایشان در این حد تاریک نیست. 
همانطور که عرض کردم گفتن و نوشتن از میراث کار یک پست و دو پست نیست، خود پروژه ای سخت و طولانی است. ما فقط به امید اطلاع اجمالی خود و مخاطب از آن، به آن ارجاع میدهیم. شاید که این اجمال اولا تفصیل یابد و ثانیا نگرش نقادانه به آن تیز شود. 
از حضورتان بابت ادامه ی پرسشهایم پوزش میخواهم، سخنی شنیدم از کسی که میگفت،"اصلا ما وازث چه هستیم؛ این میراث تاریخی ما چیست؟ جز جنگ و تعارض و اختلاف مگر چیز بیشتری میتوان یافت"
به صحبتهای او که خوب فکر میکنم میبینم واقعیت را می گوید. ایا اینها دلیلی بر تاریکی تاریخ نیست. حداقل نشان می دهد جز من یکی دیگر هم هست که به تاریکی تاریخ اذعان دارد.

افتخار هر ادمی بدان است که در کنش هایش خودانگیخته باشد. زمانی که ظاهرگرایی مدرن و سنتگرایی هردو از واکنش و تقلید مایه می گیرند چه جای انتقاد است!
پاسخ:

بنده اشکالی به سوال " میراث چیست " ندارم. هم سرکار هم همه دیگران حق دارند از مدعیان میراث سوال کنند که میراث چیست ، منتها بنده نه توان ان را دارم و نه عزمش را که به احصاء تاریخی میراث بپردازم. زیرا میراث یک " نوع " نیست با مصادیق مختلف، خودش انواع است و هر کس در تخصص خویش باید به ان بپردازد. میراث فلسفی ، هنری، اندیشه سیاسی، اندیشه اخلاقی ، تفکر اجتماعی، میراث نهفته در آداب و رسوم، در اسطوره ها، در .... خوب روشن است که گفتگو و نوشتن از هر یک از اینها تخصصی ژرف و فرصت و... میخواهد. اگر بنده ارجاعی به آن دارم از این روست که سخن خود را بگویم که آویزان شدن به سنت و امید داشتن به فرهنگ مدرن غربی هریک بدون دیگری یا بدون تفکر نقدی راهی برای ما نمی گشاید.

البته شما میتوانی بپرسی سنت چیست؟ بگویی مبانی سخن خود را روشن کن! بگویی هر یک از واژگان را بکاربرده شده در این متن را بازکاو و... اما من نه سوادش را دارم نه عزمش را نه گمان میکنم به صرف ارجاع، وظیفه من است تا ایضاح همه مفاهیم کنم. من از درهم شدن موضوعات خیلی میترسم. در عالم فرهنگ بخصوص در سیاست هم همینطور است؛ معمولا با اشاره به یک جای موضوع و بحث، کل انچه میخواستیم بگوییم به سوی موضوعی دیگر منحرف میشود. من مقاومت میکنم. زیرا دوست دارم در زمین خودم بازی کنم تا در زمین شما.  

زمین بازی شما مدتهاست در چنبره ی انواع معرکه گیران است. یکی به نعل زدن و یکی به میخ زدن..کارشان به خوبی پیش می برد: "از میراث گرانقدر اجدامان غافل نباشید، تکنولوژی و علم را از غرب وارد کنید نه فرهنگ را. خودمان یک پیشنه ی فرهنگی غنی داریم.."  این صحبتها به گوشتان اشنا نیست. برای من بسیار آشناست. مدعیانش الحق به خوبی به حرفشان عمل می کنند.
پاسخ:
ممنون از بابت هشدار و نقدی که فرمودی .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی