تفکر چیست؟ (1)
فاصله کلیت انتزاعی و کلیت انضمامی در تفکر، همچون درهای بزرگ و ژرف است. و گذر از این دره مهیب اغلب عزمی را برنمی انگیزد و یا در نیمه راه میماند و میمیرد. اپستمههای و نظام تفکر در میان ما کاملاً انتزاعی است. تفکیک حوزۀ عمل و نظر و استدلالهای بلامصداق و کم ارج بودن مسائل مبتلابه، به عنوان موجودیتهای تفکر در میان اندیشمندان و آموزش رسمی، نشان از گفتمان رایج و رسوب آن به صورت فاصله تفکر انتزاعی و انضمامی است.
تفکر درمنطق صوری، متضمن نوعی انتزاع مفهومی است. کلیتسازی مفهومی اساسا "هیچ چیز" نیست. تفکر برای آنکه چیزی باشد، باید از سطح انتزاع به مقولات انضمامی در آویزد. و البته آنگاه همان "مفاهیم" صرف ِ انتزاعی جان میگیرد و محل نشستن و محمل روییدن معانی جدیدتر و اندیشه هایی تازهتر میشود. از این رو باروری تفکر محتاج انضمامی اندیشیدن است. تفکر ازخلال زندگی سرمی زند "فکرتنها در بستر زندگی شکل میگیرد".
به عنوان نمونه زبان و سیاست دو شکل مشخص و دو دروازه تفکر انضمامی است. البته این بدان معنا نیست که تفکر درباره زبان و زوایای آن (فرهنگ زبانی، رشد زبانی، گفتمان، قدرت و....) یا سیاست و اجزای آن (قدرت، رهبری، نخبگان، ثروت، انتخابات، دولت، جامعه مدنی و ...) به دام اندیشه صرف انتزاعی نمیافتند. بلکه منظور نگارنده این است که این دو -زبان و سیاست- خود موضوعات انضمامی است و چیزی از جنس زندگی است.
عموماً مسیر تفکر چون مداری از نقطه صفر سوال آغاز میشود و با جستجو و کنکاش انتزاعی درباره موضوع سوال شروع شده و سپس با تطبیق کلیتها، طبقهبندی داده ها و پدیدارها و به حصر در آوردن نیروها، مجدداً به موضوع آغازین برمیگردد. این سیر دورانی به ظاهر ساده است. اما هنگامی که موضوع مورد سوال کمی از سطح مقولات ساده عینی فراتر رود آنگاه هم درسطح انتزاعِ مفاهیم مرتبط و هم در مرحله تطبیق دادهها با موضوع، هزاران خلاء نمایان و مشکل ظاهر میگردد.
این موضوع بسیار جدّی و پیچیده است. از این رو برخی از پوزیتیوستها و اصحاب حلقه وین با چشم پوشی از بخشی از فرایند تفکر و تقسیم مفاهیم و مقولات و موضوعات به "معنا دار" و "بی معنا" در صدد بر آمدند که اساس تفکر درباره موضوعات سطح بالای انتزاعی را متوقف و موقوف کنند. از منظر آنان موضوعاتی چون "خدا"، حقیقت، مطلق؛ " آخرت"، جوهر ،"مسیح"، "غیب"، و... مفاهیمی غیر قابل تفکراند. چون به بررسی عینی و تجربی تن نمیدهند.
باید دانست که مهمترین و مشکلترین بخش تفکر مربوط به موضوعات انتزاعی و مرحله دوم سیر تفکر یعنی مرحله انضمامی شدن فکر و تطبیق انتزاعیات با پدیدارها و موضوعات عینی است. به همین دلیل است که امروزه یکی از ایرادهایی که به فلسفه اسلامی وارد است، فقدان انضمامی کردن مفاهیم و دادههای منظومۀ نظری آنان و ناتوانی نسبی در استخراج موضوعات نو و فلسفههای مضاف چون فلسفه حقوق، فلسفه سیاست و... در این منظومه است.