عقل توهمی
در مناظره اخیر جناب "عبدالکریمی" با آقای "پورحسن" (برنامه زاویه) درباره بازجُست یا احیای تمدناسلامی، آقای عبدالکریمی از واژه "عقل توهمی" سود برد. و برساختن تمدن اسلامی را محصول عقل توهمی شمرد.
فرصت برای بررسی مقدمات آن بحث از جمله تشریح معنا و مبنای ترکیب غریب عقل توهمی نبود. اما احتمالاً دوستداران بحث، دوستتر میداشتند که روشن شود چرا عزمهایی مثل احیایتمدن اسلامی از جنس عقل توهمی است؟ و نیز چه نسبتی است بین عقل و توهم؟
میتوان وجوه زیر را درباره این ترکیب در نظر آورد.
1- شاید مقصود همان توهمات است که با پوشش و توجیهات عقلی (مشهورات) ارائه میگردد.
2- شاید مقصود ارائه عزم و اهداف متوهمانه با روشی عقلانی است.
3- این احتمال نیز هست که وجهی از عقلانیت، علیرغم آنکه عقلانی است اما در منطقی بیرون از عقلانیت کنونی و عقل برساخته کنونی تفسیر و ارائه میگردد.
این وجه سوم را بسیاری درباره اصل فلسفه اسلامی ثابت و صادق میشمرند. و برخی بنیادگرایی و سلفیت را از این وجه برشمرده اند.
امید که عبدالکریمی دستی به سر و گوش این ترکیب بکشد و مقصودش را تشریح بفرمایند.
به گمانم این واژه بیش از یک شعار است، بیش از نوعی ابزار طرد است. بیش از اینها اشاره به واقعیتی روانی است که ممکن است دامنگیر بسیاری از ما باشد.
مرحوم فردید نیز گاهی از واژگانی شبیه به این سود میبرد که مثلاً فلان نظریه عقلی نیست، توهم عقلانیت است. و احتمالاً منظورشان عقل استعلایی یا لوگوس یونانی و... بود. به هر حال بعید میدانم مقصودش دقیقاً آنچیزی بوده که اکنون جناب عبدالکریمی از واژه عقل توهمی مراد میکنند.
شما اهالی اندیشه چه فکر میکنید؟