بازاندیشی

اندیشیدن درباره خود و جهانی که به زودی پایان مرا نوید خواهد داد

بازاندیشی

اندیشیدن درباره خود و جهانی که به زودی پایان مرا نوید خواهد داد

بازاندیشی تلاشی است برای تفکر و نقد جزم‌هایی که ما را به حرکت واداشته و دل‌های ما را با خود می‌برد.
اگر اندکی تردید در این راه و دل‌سپاری به آن ایجاد شده باشد، پس باید بازاندیشید و قوام افکار و رفتار خود را بازبینی کرد.

بازاندیشی در کار فکر کردن و بازخوانی افکار گذشته است.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

بازهم درباره ضرورت نوشتن

چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۲۷ ب.ظ


این نوشته را پیشتر در جایی دیگر آورده بودم. اینجا نیز با تغییراتی مکرر خواهد شد.

احتمالاً شما نیز مثل بسیاری دیگر از اهالی فرهنگ، "نوشتن" را یک ضرورت می‌شمرید. اما این ضرورت چگونه ضرورتی است؟ آیا وسیله ای برای نیل به هدفی زیستی است؟ آیا لازمه و یا مقدمه فرهنگ بالغ بشری است؟ و آیا....

اگر نوشتن را به عنوان فعلی خودآگاه و گشوده به‌بیرون از سوژه درنظر آوریم، اساساً آن را باید کنشی اجتماعی و حتی تحولی برشمریم. اما برخی از اندیشمندان نه تنها ضرورتی برای آن نمی‌بینند، بلکه آن را عملی نالازم می‌شمرند.

این اندیشمندان به‌خصوص نوشتن در فضاهای عمومی و رسانه‌های مدرن را عملی غیر اصیل می‌دانند. نوشتن از منظر اینان چیزی به‌حقیقت زیستی انسان نمی‌افزاید و به‌نحوه زیست و حفظ حیات او کمکی درخور نمی‌کند. اینان نوشتن را محصول فرهنگ و فرهنگ را زائده‌ای برحیات زیستی (و دل انگیز) آدمی می دانند. اینکه چرا خود اینان علی‌رغم چنین ادعایی باز می‌نویسند، البته سوالی است که باید پاسخگو باشند.

برخی دیگر از تحلیل‌گران فعالیت نگارشی را نوعی ظهور خودیتِ فرد در جهان ارزیابی می‌کنند. (از جمله جهان مجازی مدرن) در این نگرش نوشتن می‌تواند آدمی را ناخودآگاه و الینه کند. با حضور و ظهور انسان در متن فعلِ خود (نوشتن) او به مرور تبدیل به‌فعل خود شده و حاصل، نوعی انسان مجازی است که در عینیت زیست نمی‌کند. و فضای مجازی او را از "واقعیت خود" دور ساخته است.

براین اساس فضاهای مجازی کنونی، جایی برای عرضه محصولات فرهنگی و فکری و.... نیست. بلکه بیشتر جایی برای ظهور انسان مدرن قرن بیست و یکم است. نوعی دیگر از انسان که حاصل و متولد عشق بازی با فضاهای غیر واقعی و متعارف اینترنتی است.

در نگاه منتقدان، نوشتن علی العموم وسیله و عملی برای تظاهر و عیان کردن خود است. رقاصی بر روی سن فرهنگ. جایی که هر فعلی "دیده" می شود. فضاهای مجازی چیزی است که برای دیده شدنِ "انسان نادیده" و ظهور و عرضه "فردیتِ مورد غفلت قرار گرفته" آدمی ساخته شده است. چیزی که استقلال و فردیت تام و تمام انسان مدرن را فریاد زده و دوام می‌دهد.  

به گمان من برخی از گفته‌های فوق‌الذکر درست است. اما هنوز خیلی چیزها برای گفتن باقی مانده است.

واقعیت این است که فضاهای مجازی و امکانات اینترنتی در کنار روش‌های سنتی تر نوشتن، موجب شده که ضرورت نوشتن بیش‌تر درک شود. کاربران چنین فضاهایی حتی اگر در آغاز، نوشتن را برای تفنن و بازخوانی تجربه‌های دست‌پایین شخصی یا انعکاس احساسات غیرجدی شروع کرده باشند،به‌مرور به دلیل عرضه ماحصل فکر و احساس خویش و آگاهی ضمنی به به آشکارگی "اثر" خود، به‌زودی به‌سطحی از خودآگاهی و تثبیت سوژگی دست می‌یابند که سوژه را نسبت به خود و اطراف جدی تر و آگاه‌تر می‌کند و این جدیت می‌تواند سیطره خود را بر همه عرصه های حیات و ظهور انسان مجازی منتشر کند. 

در گذشته گرچه جهان‌های مجازی نبود و یا کمتر بود، ولی انسان هم به‌نسبت، درباره سوژگی خود، مرکزیت یافتن خود و استقرار فردیت خود، کم‌تر خودآگاه بود. انسان گذشته اخلاقی‌تر و محو در هویت‌های بزرگ‌تری بود. دین، جامعه، حزب، دیگران و... اما به‌مدد فضای مجازی مدرن و نوشتن در این فضا، ما زودتر فردیت خود را می‌یابیم؛ یا برای یافتن آن راه‌های کوتاه‌تری را سیر می‌کنیم.

 امروز فرزند من شبکه‌ای از بینندگان را دارد که من در همین سن، هرگز به‌این وسعت دیده نشده و مورد قضاوت قرار نمی‌گرفتم. گرچه اکنون به واسطه قضاوت دایمی دیگران اضطراب‌های تازه‌ای ایجاد شده است، اما شاید بتوان نام این اضطراب های را "اضطرابهای مقدس سوژه دکارتی" گذاشت. هزینه ای که برای تثبیت سوژه می‌پردازیم. با آنکه انسان فعال در فضای مجازی از این که کسی به خانۀ مجازی‌اش بیاید و او را به نقد بکشد مضطرب می‌شود، اما این اضطراب به استقلال او بیش از گذشته کمک می‌کند. با آنکه انسان امروز دایم احساس تحت نظر بودن و مورد قضاوت قرارگرفتن دارد، اما هر آن به‌دنبال افزایش و افزودن میزان بینندگان و کسب نظرات آنان است. او این اضطراب مقدس در قضاوت قرار گرفتن را بهای استقلال خود می‌شمرد. 

با این توصیف نوشتن به‌عنوان یک ضرورت، دیگر فعلی صرفاً اجتماعی نیست، بلکه بیش از آن فعلی خودآگاه برای اصالت بخشیدن به خود و رسیدن به‌نقطه ادراک هویت خود است. انسان امروز برای خروج از بحران هویت راه‌های برون‌رفت تازه‌ای یافته است و نوشتن در این فضا یعنی بیان نظریات و اندیشه و هستی خود و مشترک کردن دیگران در تجربه‌های شناختی، احساسی و حتی جزئیات تحولات ذهنی و روانی خود. این ضرورت، هویت بخش است و اهمیت جدیت در نوشتن را بیش از گذشته عیان می‌کند.

 در جهانی که تا چندی پیش همه به‌دنبال سانسور خود بودند تا از شماتت یا تنبیه دیگران و فرهنگ مسلط اجتماعی دوری بجویند و اندیشۀ خود را از ترس پس‌زدن و طرد و نفی دیگران یا فرهنگ مسلط مخفی می‌کردند، حرف‌ها زده نمی‌شد و اندیشیدن ناکام و نا بالغ و ناتمام می‌ماند و دیالوگ هرگز به طور طبیعی شکل نمی‌گرفت. اما ناگهان امکانی ایجاد می‌شود که نوشتن را راحت می‌کند. بی‌آنکه مجبور باشی خود را مخفی کنی.

اضافه بر موارد بالا نوشتن ضرورت دارد زیرا سازگاری بخش است. ما از ضرورت فلسفی نوشتن به ضرورتی روان‌شناختی رجوع می‌کنیم. از این منظر در بسیاری موارد نوشتن نه‌تنها عرصه‌ای برای معرفنی و تثبیت خویستن است بلکه فعلی برای سازگار شدن با دیگران است، اقدامی برای همنوایی با دیگران، یا حتی فریادی برای تخلیه روانی، وسیله ای برای پیوند و حمایت گرفتن و چند شکل دیگر سازگاری است.

کاش جرات و جسارت اندیشه، دلمان را گرم‌تر و قلم را روان‌تر کند. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۱۱
عباس اسکندری

نظرات  (۲)

۱۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۲۱ میثم علی زلفی
متن بسیار طولانی و جنجال بر انگیزی از حیث محتواست.
بنده از همان دسته ای هستم که حضور در فضاهای مجازی را خیلی مفید نمی دانم. دلایلی هم دارم. شاید عمده دلیل همان پست جدیدتان باشد. مخاطب ناشناخته محتوای فرضی و باز کردن شبهه یا سوالی که معلوم نیست تناسب با درک مخاطب دارد یا خیر.
از آن طرف فردیت در فضای مجازی به معنای اومانیستی آن شکل می گیرد نه به معنای کشف هویت واقعی انسانی.
و از این دست اشکالات زیاد است مثل اینکه چرا باید اضطراب را برای رشد تحمل کنیم. سختی چیزی است و اضطراب چیز دیگری. یا اینکه چرا ما باید به خود اجازه دهیم هر اندیشه ای را برای هر کسی بیان کنیم تا خود را بالا بکشیم. در روایات ما را از مجادله بر حذر داشته اند آیا وادار کردن دیگران با لطایف الحیل برای بحث بر روی یک موضوع خاص نوعی مجادله نیست. کمترین اثر مجادلات تشتت و فاصله است. فاصله ای که انسان هایی در کنار هم و تنها ایجاد می کند.

عمیق شدن نویسندگان فضای مجازی با گذر زمان خود اشکال دیگری است که خلاف مشاهدات عینی و تجربی در فضا های مجازی است و نشان از سطحی تر شدن مخاطبین فضاهای مجازی و نویسندگان آن دارد.
نیل پستمن در کتاب طلوع ماهواره افول فرهنگ تحلیلی بر علل پیشرفت و عقب افتادگی جامعه ی آمریکا دارد که نشان می دهد فضای مجازی و ماهواره نه تنها مخاطب را عمیق نمی کند بلکه آن را به سمت سطحی نگری حرکت می دهد.
حرکت عوام به سمت سطحی شدن سبب می شود تا نویسندگان هم به سمت مطالب سطحی تر برای جذب مخاطب بیشتر بروند چرا که ماهیت شبکه های اجتماعی و مجازی سرگرمی و جذب مخاطب است و این دوری که بوجود می آید در صورت ادامه منجر به انهدام یک تمدن می شود.
پاسخ:

ممنون. اختلاف نظر شما با طرح های نظری نوشتن  برایم بسیار جالب است. شاید روزی مجبور شویم در این باره بیشتر حرف بزنیم.

فعلا بگذاریم ببینیم دیگران چه فکر میکنند.

۰۱ دی ۹۵ ، ۱۰:۲۱ کامران محمدحسینی
مطلب را از منظر تامل برانگیزی طرح کرده اید، اما انتقادهایی را می توان دقیقا از همین منظر بدان وارد کرد. شما میگویید نوشتن به خودآگاهی فردی و در نتیجه استقرار خود (سوژه) کمک میکند. چنان که خودتان هم در نوشته اجمالا اشاره کرده اید از دیدگاهی انتقادی می توان همین پروار کردن سوژه را مشکل اصلی رسانه های نوشتاری فراگیر دانست. وانگهی من در حقیقی بودن این خودآگاهی تردید دارم، شاید آنچه با نوشتن به سبک رسانه ای روی میدهد در واقع تعمیق و درونی شدن بیش از پیش امر منتشر است که اتفاقا مخل خودآگاهی فردی است. آنچه ما مینویسیم  لزوما حاصل اندیشه ناب خودمان نیست بلکه بازنشر (و نه لزوما با اندیشی) چیزهایی است که به ذهنمان خورانده شده و اگر این خوراک جز از طریق مطالعه عمیق و تفکر طولانی مدت برآمده باشد، حاصل بسیار کم ارزش است و از همان دست که من آن را اتلاف وقت میدانم. در این صورت ما به جای اینکه فردانیت خودمان را تقویت کنیم، در جهت همشکلی بیش از پیش با جامعه گام برداشته ایم. همیشه خودمان را قربانی رسانه ها تصور میکردیم حالا ابزار را داده اند دست خودمان تا فرهنگ رسانه ها را خودمان بازتولید کنیم. آیا ما توانسته ایم این فرهنگ را ارتقا دهیم؟
از این منظر شاید گسترش نوشتن به جای اینکه ما را به تفکر بیشتر برانگیزد، خود عاملی در ممانعت از تفکر باشد. همان چیزی که من آن را احساس کاذب نویسنده بودن نامیدم. این احساس ما را از خودمان راضی میکند و این رضایت خطرناک است.
گذشته از ملاحظات شبه فلسفی و از منظری عملی تر و به زبان خودمانی: من فکر می کنم قاعده «کم گوی و گزیده گوی چون در» در این زمینه نیز کاملا صادق است.
پاسخ:
از توجه سرکار ممنونم. همواره نگرانی درباره سیطره مجاز بر حقیقت وجود دارد. نگرش انتقادی ها از جمله به چنین امری اشارت دارد. 
موضوع سوژه فربه و ناتوان نیز محل تامل است.  

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی